مهران از سالن بیرون رفت. خواننده مشغول خوندن شد. با خودم گفتم: -مهران جونم کجا رفتی آخه عشقم؟ یهو صداش اومد. سرمو بلند کردم. وای مهران روی استیج وایساده بود!!😍 -خانوم خوشگلی که رو صندلی پونزده نشستی، می‌شه این‌جا رو نگاه کنی عزیزم؟ خدا! نصف سالن به سمتم برگشته بودن. از خجالت داشتم آب می‌شدم. دلم تاپ تاپ میکرد که مهران چی میخواد بهم بگه که یهو.... رمان عروسک پشت پرده ❣فول عاشقانه❣ کامله تو کانال⬇️⬇️😍😍 https://eitaa.com/joinchat/2949840914C3521c39e0c