📚📚📚 📝📓📝📓📝📓📝📓📝📓 📝«سال اول دبیرستان بودم. در مدرسه‌ای درس می‌خواندم که ما را برای پذیرش در رشته ادبیات آماده می‌کردند. همان ابتدای سال تحصیلی که تازه کلاس‌ها آغاز شده بود؛ اولین جلسه، ادبیات فارسی داشتیم. خانمی بسیار جدی وارد کلاس شد. متوجه نشدم چرا از همان برخورد اول، حس خوبی درباره‌اش نداشتم. هنوز نرسیده؛ از بچه‌ها خواست که بعد از معرفی خود، یک نفر درس اول را که شعری از شاهنامهٔ فردوسی بود بخواند. من هم مثل همیشه باذوق، طبق روال دوره‌های قبل، خواندم. دروغ چرا! اولش اضطراب داشتم؛ ولی خوب پیش رفت. آن هم بامعنی و تفسیر شعر، معلم هیچ عکس‌العملی مبنی بر تأیید یا تشویق از خودش نشون نداد. فقط با آن عینک گردی که صورتش را خیلی جدی‌تر کرده بود و آن مقنعهٔ چانه دارش، انگار که از پشت سنگر دشمن به خاکریز نیروهای خودی زل‌زده بود؛ زیر چشمی نگاهم کرد و گفت: بشین! در عوض خودم به کاری که کرده بودم مطمئن بودم؛ ولی بی‌خبر از اینکه چه دسته‌گلی به آب‌داده‌ام، پایان دورهٔ اول، نمرهٔ ادبیاتم ۱۴ شد. 📝📓📝📓📝📓📝📓📝📓 📚 رویای ابریشم 🖋 معصومه هراتی صادق 📚 @ketab_Et