📚📚📚 🔖📔📔🔖📔📔🔖📔📔🔖 یکى از راویان، معروف به ابن کردى از شخصى به نام محمد بن على بن ابراهیم نقل کرده است که گفت: زندگی بر ما سخت شد، پدرم گفت: برخیز تا با هم نزد ابومحمد(علیه‌السلام) برویم که او به جوانمردى و بخشندگى معروف است. پرسیدم: او را مى‌شناسى؟ گفت: او را هرگز ندیده‌ام و نمى‌شناسم. پس به قصد دیدار او راه افتادیم. در بین راه پدرم گفت: چقدر محتاجیم به اینکه بفرماید: «پانصد درهم به ما پرداخت شود؛ دویست درهم براى مخارج لباس، دویست درهم براى خرید آرد و صد درهم براى بقیه مخارج». من نیز پیش خود گفتم: اى کاش سیصد درهم نیز به من بپردازد؛ با صد درهم آن الاغى مى‌خرم، صد درهم را براى مخارجم و صد درهم دیگر را براى خرید لباس صرف مى‌کنم و به سمت بلاد جبل همدان و قزوین مسافرت خواهم کرد. وقتى به در خانه او رسیدیم، غلامش بیرون آمد و گفت: على بن ابراهیم و پسرش محمد داخل شوند. چون بر مولا ابومحمد(علیه‌السلام) وارد شدیم و سلام کردیم به پدرم فرمود: اى على! چه چیز باعث شد که دیدار ما را تا این وقت به تأخیر اندازى؟ جواب داد: مولاى من! از اینکه شما را با این اوضاع و احوالى که دارم دیدار کنم، خجالت مى‌کشیدم. 🔖📔📔🔖📔📔🔖📔📔🔖 📔آخرین خورشید پیدا 📝گروه پژوهش مسجد مقدس جمکران 📚 @ketab_Et