. ۱۰۷۴ یابن الحسن ای یوسف زهرا کجایی مدینه ای یاکه نجف یا کربلایی بیا که من مردم از این درد جدایی نوای من یا صاحب الزمان دعای من یا صاحب الزمان ندای من یا صاحب الزمان آه کی میشه ببینمت آقاجان میسوزم من از فراق و هجران **** برای ما روضه بخون عزیز زهرا بگو ز جسم غرقِ خون عزیز زهرا بگو ز موی پریشون عزیز زهرا کاشکی یه بار ای هستیِ خدا ناحیه رو بشنوم از شما کاش بمیرم از غم کربلا آه والشمرُ جالسٌ علیٰ صدره خاکی شد مویی که شب قدره **** 👇 ............ ۱۰۷۵ محرم اومدو غمی عظما بپا شد مادر ما فاطمه باز صاحب عزا شد پیرهن جدم پرچم عرش خدا شد یابن شبیب دل غرقِ در غمه عمه‌ی ما اسیر ماتمه چندروز دیگه دورش نامحرمه آه به رسم و شیوه‌ی جاهلیّت کشتن جد مارو توو سه ساعت **** ............... ۱۰۷۶ پشیمونم چجور بگم میا به کوفه نزدیک میشی قدم قدم میا به کوفه شرمنده‌ی روی توام میا به کوفه مسلم آقا جونش فدای تو دلواپسم فقط برای تو کاش نریزه به هم رگای تو آه می‌سوزم برا لب خشکیدت می‌گریم برا تن پاشیدت **** وصیته مسلمت اینه از روی دار برگردو دختراتو تو مدینه بگذار یا لااقل بیا زیاد پوشیه بردار برگرد آقا وگرنه دیر میشه توو این سفر رقیه پیر میشه خواهرته اینجا اسیر میشه آه ناموست بزم جسارت میره می‌بینی معجرا غارت میره **** ................. ۱۰۷۷ بوی جدای می‌آد از اینجا حسین جان به قتلگاهت اومدی شدم پریشان چیکار کنم اگه تنت بمونه عریان روباه برا طفل تو شیر میشه دخترت از غصه ها پیر میشه بی تو دیگه زینب اسیر میشه آه من و تو از کودکی هم دردیم بیا با هم مدینه برگردیم **** خیمه زدی و دل من به پیچ و تابه دلشوره‌ی من واسه‌ی طفل ربابه شیش ماهه جون بده اگه برام عذابه خیمه بزن توو دل خواهرت اونجا نمیان روی پیکرت خنجری نیست اونجا رو حنجرت آه موهات توو پنجه‌ی شمر می‌مونه قصد داره رو خاک برت گردونه **** ............... ۱۰۷۸ یه سر زتو برگشته اما کمه بابا رگای خونینت چقد درهمه بابا یه وقتی اومدی که خوابن همه بابا بر روی نیزه بردنت چجور سر نمی‌رفته زدنت به زور مهمون شدی چرا توی تنور آه چشمای من به چش تو دوخته‌ست نصف صورتت چرا که سوخته‌ست **** شبای بی کسی یه روزی سر می‌آدش دندونم افتاده ولی باز درمیادش عمه همش به من می‌گفت پدر می‌آدش گفت که میای اما نه بی بدن گفت که میای سر میزنی به من حالا با من یه ذره حرف بزن آه دستامو روی گوشام میذارم شرمنده که گوشواره ندارم **** .............. ۱۰۷۹ بذار برن بشن فدای علی اصغر بذار برن تا که نبینن بین لشگر یه عده میرن سراغ خلخال و معجر میدم قسم تو رو به مادرم تا که باشن دو گل پرپرم رو نیزه ها سایه بون حرم آه نبینن تو قتلگاه افتادی نبینن زیر لگد جون دادی **** بیار بالا سرت رو ای غریب مادر دو تا شهید من فدای تو برادر خجالت از خواهر نکش عزیز خواهر سر تا به پا شدی دچار درد ممنون که آوردیشون از نبرد تو تنشون که نیزه گیر نکرد آه رو دستت بر نمی‌گشتن ای‌کاش جسمشون عبا نمی‌خواست داداش **** ........ ۱۰۸۰ با دیدن وضع تنت شدم پریشان خون رفته از تنت چقد ای شاه عطشان من اومدم یه کم نفس بگیر عموجان هر کی رسید یه زخم به تو زده تیراشونو به سینه جا نده از کمرت نیزه دراومده آه باورکن که دل نداره عمه که تیرا رو در بیاره عمه **** از خیمه اومدم عمو جان در بر تو خاکم به سر خاکی شده چرا سر تو سپر کنم دستم رو واسه پیکر تو دستای من آویزونه به مو این نفسای آخره عمو قاتل که اومده روبرو حرمله گلومو از هم پاشید به دست و پا زدنم می‌خندید **** ............. ۱۰۸۱ یکی اومد چنگ زدو موهاتو کشیده تو جون دادی و عمه زینبت خمیده امانت حسن زیر پا قد کشیده حالا چجور بگیرمت بغل می‌زدنت با کینه‌ی جمل بر روی نی میری تو ماه عسل آه تا که تیر باران شدی دامادم به یاد بابات حسن افتادم **** می‌ریزه اشک چشم من شبیه خونت شدی پریشون و عمو شد پریشونت صدای استخوون میاد از هر تکونت روی تنت برو بیا شده خون رو موهات مثه حنا شده بند بند جسمت نخ نما شده آه یه لشگر از روی سینه‌ت رد شد شرمنده که پیکرت لگد شد **** ............ .👇