حکمرانی حکیمانه/دولت و سیاست مبتنی بر حکمت:حکمت در لغت به معانی استحکام، قوت و مانع شدن از گسستن و اقدام به اصلاح امور است و حکیم کسی است که کارهای او بر پایه بینایی و دانایی می باشد. خواجه نصیرالدین طوسی با ملاحظۀ ابعاد نظری و اصلاح گرایانۀ آن حکمت را چنین تعریف می کند: «حکمت دانستن همه چیزها است، چنان که هست و قیام نمودن به کارها چنان که باید» .چه این که نقطه اوج دو دانش نظری و عملی، چیزی جز شکوفا شدن و به فعلیت رسیدن دو قوه نظر و عمل نفس ناطقه نمی باشد. انسان نزد حکمای اسلامی موجودی دو ساحتی(ساحت مادی و معنوی و جسمانی و نفسانی) است، هر چند ابعاد مادی وجود انسان خود از اموری شگفت¬انگیز، بدیع و متمایز از دیگر موجودات تشکیل شده است، اما انسان در سیر کمالی خود پایانی ندارد و به وزان مثال خالقش که از هرجهت موجودی بی نهایت است، توانایی سیر در بی¬نهایت را دارد.از نظر ابنسینا فلسفۀ حکمت و علوم عملی آن است که انسان بتواند با آن فکر و اندیشه صحیح نموده و آن را پشتوانه عمل و رفتار خود در قلمرو نفس خود یا خانواده و یا در قلمرو زندگی اجتماعی و جامعه قرار داده تا رفتارها و کنش های اتفاق افتاده تلطیف و نرم شده و نه تنها افراد جامعه را آزار نداده بلکه دیگران بهره برده و خود را نیازمند به آن بدانند . به عبارت دیگر هدف حکمت عملی ایجاد اعتدال در زندگی خاصه زندگی مدنی و سیاسی انسان است. قلمرو این دانش سه حوزه نفس و منزل و جامعه بوده و سه عنوان "تدبیر نفس" ، "تدبیر منزل" و "تدبیر مدن" بخود می گیرند .
تدبیر نفس تدبیری است که قوۀ عاقله با حکومت بر قوای شهوی و غضبی به کنترل و تعدیل این دو قوه برمی آید. تدبیر منزل تدبیری خردورزانه است که در قلمرو یک خانواده با هدف ایجاد اعتدال در مدیریت خانواده، رئیس خانواده روش اعتدال را پیش می گیرد و تدبیر و مدیریت خود در قلمرو جامعه است که آن را فرد(در مصداق یک شهروند یا مدیر و کارگزار و یا حاکم و حاکمان) در تعاملات و کنش های رفتاری خود با دیگران بکار می گیرد تا هم از پشتوانه علم و حکمت و دانایی و هم از پشتوانه خردو تعقل و هم از پشتوانه لطافت و مدنیت و محبت و انس و الفت در قلمرو یک شهر، جامعه، امت و جامعه جهانی در نیل به نشاط و شادی و معنویت و سلامتی جسمی و روحی و معنوی و بالاخره به سعادات و کمالات انسانی شهروندان بینجامد.