📌اهمیت اجتماعی شدن فلسفه: 🔻مسائل فلسفی نمی‌تواند از موضوع و هدف فلسفه جدا باشد. 🔻با این حال، فلسفه آمده تا در زندگی مردم حضوری مؤثر داشته باشد و باید دید که این حضور مؤثر چگونه قابل تعریف است. 🔻هرچند فلسفه قرار نیست لایه بنیادین حضور خود در عرصه معرفت و علم را نادیده بگیرد اما می‌تواند در خیلی از لایه‌های دیگر معرفت و علم امتداد پیدا کند. یعنی حل یک مسأله هستی شناسانه می‌تواند و باید آشکار و پنهان در لایه‌های گوناگون زندگی فردی و جمعی اثر بگذارد و از بیگانه شدن حیات با یافته‌های فلسفی هستی شناسانه جلوگیری کند. 🔻حالا باید پرسید آیا فلسفه خود متولی امتداد فردی و یا اجتماعی خود است یا این وظیفه بر عهده علوم انسانی است؟ 🔻 به نظر می‌رسد اگر قهر فلسفه با علوم انسانی به آشتی تبدیل شود، می‌توان از علوم انسانی توقع داشت که به طور طبیعی به تسری بخشیدن به فلسفه در عرصه‌های اجتماعی کمک کند کما اینکه علوم انسانیِ اسلامی این رسالت را در درون خود پذیرفته است هرچند قبول این مأموریت توسط خود فلسفه هم قابل بررسی است و چه یکی از مصادیق تحول در ساختار و ادبیات فلسفه به همین امر مربوط است. ‌▫️⁩B2n.ir/d21850https://eitaa.com/joinchat/1943994703C1b249b0742