۷ ❇️ کنار هر نوشته چیزی شبیه یک تصویر کوچک وجود داشت. وقتی به آن خیره می شدیم، مثل فیلم به نمایش در می آمد، درست مثل قسمت ویدئو در موبایل های جدید فیلم آن ماجرا را مشاهده می‌کردیم با تمام جزئیات... ❇️ یعنی در مواجهه با دیگران حتی فکر افراد را هم می‌دیدیم... لذا نمی شد هیچ کدام از این کارها را انکار کرد. ❇️ غیر از کارها، حتی نیت های ما ثبت شده بود. آنها همه‌چیز را دقیق نوشته بودند. ❇️ جای هیچگونه اعتراضی نبود. تمام اعمال ثبت بود. هیچ حرفی هم نمیشد زد... ❇️ اما خوشحال بودم که از کودکی همیشه همراه پدرم، در مسجد و هیئت بودم. و خودم را از همین حالا در بهترین درجات بهشت می دیدم! ❇️ همینطور که به صفحه اول نگاه می‌کردم و به اعمال خودم افتخار می کردم یک دفعه دیدم یکی یکی اعمال خوبم در حال محو شدن است! ❇️ صفحه ای که پر از اعمال خوب بود ناگهان تبدیل به کاغذ سفید شده بود! ❇️ با عصبانیت به آقائی که پشت میز نشسته بود گفتم: چرا اینها محو شد؟ مگه من این همه کارهای خوب نکرده ام؟ ❇️ گفت:بله درسته ، اما همان روز غیبت یکی از دوستانت را کردی. اعمال خوب شما به نامه عمل او منتقل شد. ❇️ با عصبانیت گفتم: چرا؟ چرا همه اعمال من؟ او هم غیرمستقیم اشاره کرد به حدیثی از پیامبر که می فرماید: سرعت نفوذ آتش در گیاه خشک ، به پای سرعت اثر غیبت در نابودی حسنات بنده نمی رسد. ❇️ رفتم صفحه بعد... ادامه دارد... ✍ کانون مهدویت دانشگاه سمنان آشنایی با کانون : zil.ink/mahdaviat_semuni شبکه های اجتماعی : t.me/mahdaviat_semuni eitaa.com/Mahdaviat_semuni