🔔 یه شب خاله فاطمه با بچه هاش اومده بود مهمونی خونه ی خواهرش 🥺مامان مهربون که چند وقتی بود بخاطر مشکل بچه ها بی حوصله شده بود و هر چی ام تلاش کرده بود به جایی نرسید 🍛تصمیم گرفت بعد از شام یه جلسه ترتیب بده و اونجا 🌼سر مشکل پیش اومده با هم صحبت کنند... آخه انگار دختر بزرگ خاله فاطمه پشت کنکوری بود واونم نگران درس و شرایط دخترش بود .