دوتا بچه بسیجی غولی را همراه خودشان آورده بودند و های های می‌خندیدن گفتم: این کیه؟ گفتن: عراقی گفتـم: چطوری اسیرش کردید؟ مےخندیدند😆 گفتن: از شب عملیـات پنهان شده بود تشنگی فشار آورده بود با لباس بچه‌های خودمون آمده بود ایستگاه صلواتی و شربت گرفته بود پول داده بود! اینجوری لو رفته بود.. و هنوز مےخندیدن😂 🌱|@martyr_314