دربارۀ «غیر» در فارسی ۱) واژۀ عربیِ «غیر» به معنای «دیگری، دیگران، یا بیگانه و غریبه» است: مجازات فروش مال غیر در قانون اسلامی (از یک متن حقوقی)؛ همه از دست غیر ناله کنند/ ... (سعدی). ۲) در فارسی، «غیرِ» (اسم + نشانۀ اضافه) دو کاربرد دارد: حرف اضافۀ مرکب؛ پیشوندوارۀ منفی‌ساز. ۲-۱) حرف اضافۀ «غیرِ»، به معنای «جز، به‌جز، و علاوه‌بر»،‌ با واژۀ پس از خود بافاصله نوشته می‌شود: غیرِ من و تو، کسی در خانه نیست. (از اینترنت)؛ .../ دل سرگشتۀ ما غیرِ تو را ذاکر نیست (حافظ). یادآوری: «به‌غیرِ»، «غیراز/ غیر از»، و «به‌غیراز/ به غیر از» نیز به‌عنوان حرف اضافۀ مرکب‌ به‌کار می‌روند و به همین صورت فاصله‌گذاری می‌شوند. ۲-۲) پیشوندوارۀ «غیرِ-» با واژۀ پس از خود صفت می‌سازد و معنای مخالف و متضاد به آن می‌دهد. کسرۀ این پیشوندواره خفیف است و تکیۀ واژۀ ساخته‌شده نیز بر روی هجای آخر آن قرار می‌گیرد. بنابراین همیشه با واژۀ پایه‌اش بی‌فاصله نوشته می‌شود. پیشوندوارهٔ «غیرِ-» در فارسی بسیار زایاست: غیرآلی، غیراجتماعی، غیراختیاری، غیراخلاقی، غیرارادی، غیرارتشی، غیراصولی، غیراقتصادی، غیرانتفاعی، غیرانسانی، غیرایرانی، غیربهداشتی، غیرپزشکی، غیرپُل‌زن (non-bridging)، غیرتخصصی، غیرجنسی، غیرحرفه‌ای، غیرحضوری، غیرخالص، غیردائمی،‌ غیردرسی، غیردولتی، غیررسمی، غیرزمینی، غیرسالم، غیرسرّی، غیرسمی، غیرسیاسی، غیرشخصی، غیرشرعی، غیرشفاف، غیرشفاهی، غیرضرور، غیرضروری، غیرطبیعی، غیرعادی، غیرعاقلانه، غیرعرب، غیرعلمی، غیرعلنی، غیرعمدی، غیرعملی، غیرفارسی‌زبان، غیرفلز، غیرقانونی، غیرقطعی، غیرکافی، غیرکتبی، غیرلازم، غیرمادی، غیرمترقبه، غیرمتعارف، غیرمتناهی، غیرمُجاز، غیرمجرب، غیرمحسوس، غیرمذهبی، غیرمستقیم، غیرمسکونی، غیرمسلح، غیرمسئول، غیرمشروع، غیرمشهور، غیرمطمئن، غیرمعقول، غیرمعمول، غیرمعیار، غیرمفید، غیرمقدور، غیرملفوظ، غیرممکن، غیرمنتظره، غیرمنصرف، غیرمنطقی، غیرمنقول، غیرموجه، غیرنظامی، غیرنفتی، غیروارد، غیرواقعی، غیرواگیردار، غیرهم‌جنس. یادآوری: ۱) گاهی به‌جای «غیرِ-» می‌توان از «نا-» استفاده کرد: «غیرمحسوس» > «نامحسوس»؛ «غیرممکن» > «ناممکن (/ ناشدنی)». گاهی نیز می‌توان واژۀ دیگری جایگزین کرد: غیرمترقبه > ناگهانی/ نابه‌هنگام. ۲) پیشوندوارۀ «غیرقابلِ-» نیز، که «غیرِ» در آن ترجمۀ پیشوند -in یا -un یا مانند این‌هاست و «قابلِ» در آن ترجمۀ پسوند able- است، با واژۀ پس از خود صفت می‌سازد و با نیم‌فاصله نوشته می‌شود. اما بهتر است که از آن در فارسی معیار پرهیز کنیم و برای مثال، به‌جای آن‌که به زبان بوقلمونی بگوییم و بنویسیم «غیرقابل‌قبول» و «غیرقابل‌قسمت»، بگوییم و بنویسیم «نپذیرفتنی» و «بخش‌ناپذیر». ۳) «غیرذلک»، به‌ معنای «جز آن»، با همین املا و بی‌فاصله نوشته می‌شود. «غیره و ذلک» یا «غیر و ذلک» املای نادرستِ این عبارت است. ۴) «غیره»، که معمولاً در پایانِ جمله‌ می‌آید، عبارتی عربی است که به‌جای آن می‌توان به‌مناسبت از «جز آن(ها)»، «جز او»، یا عبارت‌های مشابه استفاده کرد. ۵) ترکیب اِتباعی «غیره‌مِیره» با نیم‌فاصله، عبارت «ولاغیر» بی‌فاصله، و «در غیر این صورت» کاملاً بافاصله نوشته می‌شود. ۱‌۴۰۲‌/‌۰۶‌/‌۲‌‌۸‌ سید محمد بصام @Matnook_com