🌪
پرتگاه جهنم!
(سخنی دیگر با وکیلان)
🖌
#نویسنده_و_مشاور:
#علیاکبر_مظاهری
پیشترها، به فراخور برخی از نوشتههایمان، سخنهایی با وکیلان نوشتیم. اینک اما، سخنی تلخ با پارهای از وکیلان داریم، به دلیل رخدادی تلخ که در مشاورههایمان پدید آمده است.
اما پیش از آن سخن، مقدمهای را میآوریم تا ورودگاهی باشد برای ورود به اصل مطلب. بهدقت همراهیمان کنید.
🔥
بر لب پرتگاه جهنم
در آموزههای هشداری دینمان آمده است:
«القَاضِی عَلی شَفِیرِ جَهَنَّم»؛
قاضی، بر لب پرتگاه جهنم است.
راست است که این سخن، دربارهٔ قاضیان است، اما میتوان معنای آن را بر پارهای از دیگران نیز گستراند؛ بهویژه بر کسانی که بهگونهای همکاران قاضیاناند؛ مانند وکیلان. شاید در عصر معصومان، وکیلانی مانند وکیلان اکنونی نبودهاند، که اگر میبودند، ایبسا سخنی نیز دربارهٔ ایشان میداشتیم اینگونه: وکیل، بر لب پرتگاه جهنم است.
در روزگار ما، اگرچه قاضیان همچنان مشمول این سخن معصوم - علیهالسلام - اند، بلکه بیش از روزگاران قدیم، اما وکیلان، بیش از قاضیان، بر لب پرتگاهاند؛ زیرا ایشان ارتباط مستقیم با مردمان دارند و ارتزاقشان از دست موکلانشان است.
🔻
نکته
وکالت و قضاوت، شغلهای شریفیاند. قاضیان و وکیلان شریف، بسیارند. سخن اکنونی ما دربارهٔ پارهای از وکیلانی است که کار شریفشان را نیکو انجام نمیدهند و شرافت کارشان را با منافع ناروا، آلوده میکنند. این نکته را در یاد داشته باشیم.
🌸
عدالت قاضی، شرافت وکیل
همانگونه که قاضی باید عادل باشد و عدالت را مبنای کار خود قرار دهد، وکیل نیز باید درستکار باشد و پایههای وکالت را بر اساس درستکاری و حقمداری بنا نهد.
اگر وکیلی، برای بهنتیجهرساندن کار و پروندهٔ موکل خود و دریافت حقالوکاله، به «ناحق» عمل کند، این کارش:
از منظر دیانت، گناه است و حقالوکالهاش حرام است.
از منظر انسانیت، خلاف شرافت است.
از منظر امانت، خیانت است.
از منظر قانون، تخلف است.
از منظر اخلاق، خلاف انصاف است... .
🔹
از زبان مشاور
🔸
مشاورهٔ خانواده
راست است که مرزهای مشاوره، از عرصهٔ وکالت و قضاوت، جدا است، اما «حق»، همیشه و همهجا، حق است و «ناحق»، همیشه و همهجا، ناحق است.
زن و شوهری، دارای سه فرزند، اختلافهایی داشتند. برای حل مسائلشان، به مشاوره آمدند. مشاورهمان فرازها و فرودهایی داشت. یکی از ایشان، با وجود ادامهٔ مشاوره، به طلاق نیز اقدام کرد.
ابتدا نزد وکیل رفت. آن وکیل، در همان نوبت اول، همسر موکل خود را محکوم کرد. او را به طلاق تشویق کرد. راههای رسیدن به طلاق را به او نمایاند. آن وکیل، آن همسر محکومکرده را ندیده بود. او را نمیشناخت. حرفهای او را نشنیده بود.
راستی! این کار وکیل، با کدام یک از موازین شرعی، اخلاقی، حقوقی، انسانی، همخوانی دارد؟ و حتی آیا با موازین حقوقی کشورهای غیرمسلمان نیز توجیه دارد؟
اما من با طلاقشان موافقت نکردم و ادامهٔ مشاوره را صلاح دانستم. و اکنون، آن دوهمسر، با سهفرزندشان، در کاشانهشان، دلگرم زندگیشاناند.
الاهی شکر.
اگر ایشان به دام آن وکیل تنداده بودند، اکنون از این زندگی، خاکستری نیز نمانده بود.
اکنون آن وکیل، خود میداند و خدایش، وجدانش، شرافتش، عدالتش... .
پناه بر خدا!
۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
ما را در رسانههایمان دنبال کنید 👇
🌐
http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1