🔶 چرا شاد «ماندن» کار سختی است؟
میگنا- در حالی که بسیاری از دیگر شاخههای روانشناسی بر رفتارهای نابهنجار و اختلالات تمرکز دارند، در روانشناسی مثبت تمرکز بر کمک به افراد برای شاد شدن بیشتر است.
البته باید گفت این طرزفکر در واقع دنبالهای بر گرایشاتی است که اولین بار در دهه ۱۹۶۰ میلادی در قالب «هستیگرا درمانی» و «روانشناسی انسانگرایانه» شکل گرفته بود. هر دو این مکتبها بر تواناییهای فطری بشر و ساخت مفهوم در زندگی او تاکید دارند.
به زبان سادهتر اینطور میتوان گفت که در روانشناسی انسانگرایانه، «خودآگاهی» در مرکز همه جستوجوی فرد برای پیدا کردن معنای زندگی قرار دارد و باور دارد که اشخاص حق آزادی، خودشکوفایی و رفتار اخلاقی دارند. این مکتب با پذیرفتن اینکه وراثت در زندگی بشر نقش دارد و انسانها ویژگیها و صفات را از هم یادمیگیرند، به این معتقد است که هر کس میتواند تا حد زیادی خود را از دیگران متمایز کند. به شرط آنها برای رشد و خودشکوفایی تلاش کند.
رواندرمانی اگزیستانسیال (هستیگرا درمانی) هم بر دلواپسیهایی تمرکز میکند که در هستی انسان ریشه دارند.
به همین خاطر است که هزاران تحقیق علمی و صدها کتاب در زمینه افزایش خوب بودن روحیه انسانها و کمک به افراد برای رضایت داشتن از زندگی اجرا و منتشر میشود.
برای اینکه تلاش برای شاد بودن کار بیهودهای همچون شنا کردن در جهت مخاف جریان آب است. این امر سبب میشود تا بیشتر مواقع ناراضی باشیم.
بخش بزرگی از این مشکل (شاد نبودن) این است که شادی و خوشبختی «یک چیز واحد» نیست.
در این رابطه، «جنیفر هِچ»، پروفسوری که تاریخچه شادی را بررسی میکند در کتاب «افسانه شادی» خود گفته که همه ما انواع مختلفی از شادی را در زندگی تجربه میکنیم اما لزوما این شادیها مکمل یکدیگر نیستند. به طوری که حتی ممکن است یک وجهه از شادی، شادی دیگری را نقض کند یا با آن تعارض داشته باشد. به عبارت دیگر، داشتن مقدار زیادی شادمانی ممکن است توانایی ما برای داشتن دیگر شادیها را سست کند.
به همین خاطر است که انسان نمیتواند در آن واحد همه شادیها را در مقادیر زیاد تجربه کند. به طور مثال، خوشبختی بر پایه شغل موفق و ازدواج خوب برای طولانیمدت پایهگذاری شده است. اما رسیدن به این دو فاکتور به تلاش زیادی نیاز دارد و فرد باید از لذتهای کوچک و بزرگی زیادی همانند سفر رفتن یا پارتی کردن چشمپوشی کند تا به آنها دست بیابد.
یعنی شما نمیتوانید همه وقت خود را در خانه یا سفر به تنبلی یا خوشگذرانی سپری کنید. از طرف دیگر، همیشه سخت کار کنید و وجوه مختلف لذتهای زندگی را کنار بگذارید. در این حالت روزهای استراحت و وقت گذرانی با دوستان کاهش خواهد یافت.
اینها به این معنی است که وقتی خوشحالی و خوشبختی در یک بخش از زندگی زیاد میشود، اغلب به این صورت است که در بخش دیگری از زندگی کم شده و بعضا از یاد میرود.
این ادعا بر اساس روش پردازش مغز در زمان تجربه شادی دستخوش تغییر میشود...... ادامه👇👇👇
http://www.migna.ir/news/48434