✍️ خیلی وقت است برای نوشتن درباره شما قلم به دست نگرفته ام ؛ شاید برای همین است که هر روز بیشتر از دیروز روح از تن و جوهر قلمم پرواز می‌کند و به چشمان اشکی و دل پرخونم هم توجهی نمی‌کند. اینکه حالا چرا دوباره دلم هوای نوشتن برای شما کرده را نمی‌دانم. شاید دل شما هوای این بنده خطا کار را کرده که قلم من هوای نوشتن به سرش زده . آقا جانم به گنهکار بودن این فرزندت نگاه نکن ؛ جمعه که می‌شود دلم‌ بیشتر از همیشه برایتان تنگ می‌شود. راست میگویند که تو بابای همه ی این جهانی . بابا جانم می‌شود دوباره این فرزندت را مهمان آغوشت کنی؟ می‌شود دوباره سر روی پاهایت بگذارم و اشک بریزم و گله تمام عالم را کنم ؟ دلم برای درد دل کردن با شما تنگ شده ... بابای من شرمنده ام که جمعه هایم بی شما می‌گذرد و از دوری شما دق نمیکنم. مولای من اگر روزی آمدی و من نبودم بدان که خیلی آمدنت را آرزو میکردم ... ___