. « عجله کن ، شتاب کن که مردم چشم انتظار شما هستند .. ! العجل ، العجل .. ! بیا که جز شما به هیچکس توجه نداریم .. ! » این ، نامه‌های منتظران است ؛ نامه‌های کوفیان ، برای حسین .. و چقدر آشناست به زبان دوست داشتن .. و چقدر ادعا زود رسوا می‌شود .. ! همان ادعایی که از قیامِ امامش ، به رسواییِ دارالإماره رسید .. همان‌جایی که مسلم با چشم خون و جگر سوخته ، فریاد می‌زد : حسین جان ! هیچکس منتظرت نیست ، نیا ... ! حسین جان ! این مردمِ نامرد ، نه با زر و سکه ، نه با زور و شمشیر ؛ که تنها با وعدهٔ مال و ترسِ جان مرا تنها گذاشتند .. حسین جان ! ای‌کاش دستم می‌شکست و نمی‌گفتم بیا .. ! یا لااقل می‌گفتم سیراب بیا .. اینجا تشنه‌تشنه سر می‌برُند .. رقیه را که نمی‌آوری ؟! سکینه را چطور ؟! من دل‌واپسِ زینب و رباب و شش‌ماهه‌ات هستم .. ! تو را جانِ مُسلمت برگرد .. برگرد .. ✍️ 🏴 🥀