تمام فصلها پاییزند
پاییز، فصل مورد علاقۀ شاعران است. شعر فارسی آن قدر که با پاییز عکس یادگاری دارد، شاید با بهار نداشته باشد. شاید. خزانۀ ادبیات ما از خزانیهها پُر است. این علاقه، در شعر امروز جنبۀ تمثیلی هم پیدا کرده و پاییز، نماد ملال در فضای سیاسی و اجتماعی شده است. در کنار آن، از وجه رمانتیک پاییز هم غافل نباید بود. هوای پاییز، هوای عاشقی است؛ مملو از شکستها و کامیابیها.
در این یادداشت کوتاه، چهار رباعی از شاعران نسل جدید نقل میشود که زبان و فضا و تصویر و حال و هوای مشترکی دارند. تا آنجا که بررسی کردهام، اغلب این رباعیات به فاصلۀ کمی از هم در اوایل یا سالهای میانی دهۀ نود سروده و منتشر شده است. پیشتر هم گفتهام که مشابهتهایی که در زبان یا ذهنیت شاعران یک نسل وجود دارد، تا حدودی اجتناب ناپذیر و شاید طبیعی باشد و ناشی از زیست در یک وضعیت مشابه فرهنگی و اشتراک در علایق و سلایق ادبی است. رباعی اول شهریور ۱۳۸۶ در یک وبلاگ ادبی انتشار یافته است. رباعی دوم را از کتاب شعر «اندوه من از خودم کهنسالتر است» نقل میکنم. این کتاب، سال گذشته به چاپ رسیده، ولی رباعی مذکور ، اردیبهشت ۱۳۹۱ در سایت شاعران فارسی زبان بارگذاری شده است. رباعی سوم، بهار ۱۳۹۵ و رباعی آخر به سال ۲۰۱۷ در تلگرام ثبت شده است.
دیری است که هستیام جنونآمیز است
صبر از همه جای کاسهام لبریز است
ای سبزترین بهانۀ زندگیام!
بعد از تو تمام فصلها پاییز است
(جاوید کشاورز)
از صحبت مرگ لحظهها لبریزند
زردند، پریشان و ملالانگیزند
غم، برگ و برِ بهار را ریخته است
بعد از تو تمام فصلها پاییزند!
(سید اکبر سلیمانی)
این درد نبودنت اگر ناچیز است
پس کاسۀ عمر من چرا لبریز است؟
رفتی و بهار با تو از اینجا رفت
بعد از تو تمام فصلها پاییز است
(مجتبی خرسندی)
این شهر چه قدر سرد و وهمانگیز است
ویرانۀ بعدِ حملۀ چنگیز است
رفتی و تمام شهر ماتم زده است
بعد از تو تمام فصلها پاییز است
(فرهاد سلیمانی)
..
"چهار خطی"
کانال اشعار و نوشتههای سید علی میرافضلی.