با چشمهایش حرف میزد! هیچوقت، حتی وقتی که ناراحت بود لبخند از لبش نمیافتاد. اصلا اخمش هم با لبخند بود! آقا بود! وقتی میخواست ناراحتیاش را نسبت به موضوع یا فردی نشان بدهد، لبخند خاصی میزد و طوری نگاه میکرد که خودت شرمنده میشدی!
میشد تفاوت لبخندهایش را و حرفهایی که در این لبخندها پنهان است، فهمید. لبخند صبحش، پیامآور شادی و نشاط بود و اگر حرف نادرستی به او میزدی، با این که چهرهاش متبسم بود، میتوانستی از لبخندش بفهمی که چه در دلش میگذرد.
📌″محمدجواد نجفی- همکار شهید"
📚برگرفته از کتاب لبخندی به رنگ شهادت
#خاکـریزخاطـرات #شهید_عباس_دانشگر