▫️ فلسفه‌ی "نمی‌دانم"!! 🖊 تعطیلات ۱۴ و ۱۵ خرداد به اضافه روزهای پایانی هفته باعث شد تا دوباره درسی با دوستان مرکز فلسفه اهواز داشته باشم. درسی با موضوع نقادی فلسفه غرب. 🖊 این چند روز مشغول تبیین و توضیح فلسفه ایمانوئل کانت هستیم. کانت دقیقا ۳۰۰ سال پیش (۱۷۲۴) در شهری که آن روز جزئی از آلمان بوده به دنیا آمده است. آن شهر هم اکنون در روسیه است. 🖊 او فیلسوف بسیار تاثیرگذاری است و هر چند بعد از او به ریز و درشت فلسفه‌اش اشکال گرفتند اما چارچوبه فلسفی او را خیلی‌ها حتی منتقدین درجه یک او (پوزیتویست‌ها) پذیرفتند. 🖊 بزرگی کانت در این است که موضوع فلسفه را به کلی تغییر داد، "واقعیت" که نزدیک به ۲۰۰۰ سال موضوع فلسفه بود توسط کانت تغییر داده شد و با فلسفه‌اش ثابت کرد (به زعم خودش) تنها چیزی که می‌تواند موضوع فلسفه قرار بگیرد معرفت است نه وجود و واقعیت. 🖊 اما چیزی که برای من خیلی عجیب بود مبالغه‌ها و اغراق‌ها درباره فلسفه ‌کانت است. یکی از شارحان او می‌گوید بعد از ارسطو فیلسوفی به بزرگی کانت نیامده است!! 🖊 البته کانت شخصیت بزرگی است اما اشکالات او هم اشکالات فاحش و بزرگی است. او از عهده وعده‌ای که می‌کند بر نمی‌آید، وعده می‌کند شما را شر شکاکیت هیوم و ذهن گرایی او نجات می‌دهم اما چنین توانی را ندارد و بلکه بیشتر از هیوم ذهن گرا و ایدئالیست می‌شود. 🖊 غیر از این، کانت به زعم خودش علم را کنار می‌زند تا جا برای ایمان باز کند اما در واقع بنیادهای سکولاریسم را مستحکم می‌کند و خداوند را صرفا به عنوان تضمین کننده سیستم اخلاقی‌اش می‌پذیرد. 🖊 خداوند از نظر کانت فقط با یک شهود درونی قابل اثبات است و همین سبب شد ناباوری به خداوند در غرب استحکام پیدا کند. 🖊کانت مسائلی را مطرح کرد که خود از عهده حل آنها برنیامد و در واقع زمینه‌ای برای افراط در ایدئالیسم هگل گردید. به قول استاد فیاضی فلسفه غرب فلسفه نمی‌دانم است یعنی فلسفه‌ای برای تولید مساله و پاسخ نمی‌دانم!!