رمان زیبای نرگس (عیار سنج)
💚 💚💕 💚💕💚 💚💕💚💕 💚💕💚💕💚 💚💕💚💕💚💕 💚💕💚💕💚💕💚 💚💕💚💕💚💕💚💕💚 #خدای‌_مهربان‌_من❤️ ✍نویسنده#لواسانی(حبیب الله) #قسمت
💚 💚💕 💚💕💚 💚💕💚💕 💚💕💚💕💚 💚💕💚💕💚💕 💚💕💚💕💚💕💚 💚💕💚💕💚💕💚💕💚 ❤️ ✍نویسنده(حبیب الله) از اینکه باهاش مخالفت کردم رنگ از روش پرید خواست حرفی بزنه اما نگفت و حرفش رو خورد اومدم توی اتاق آریو مانتو و روسری و چادرم رو پوشیدم برگشتم تو هال هوشنگ نگاهی به حجابم انداخت _اینجا کسی با چادر نمیگرده نهایت همون مانتو روسری میپوشه چادرتون رو در بیارید _مرجع تقلید من نظرش بر اینه که بهترین حجاب چادرِ، منم دوست دارم بین پوشش های اسلامی از بهترینش استفاده کنم _مرجع شما کیه؟ _امام خامنه ی نگاه عاقل اندر سفیهی بهم انداخت و ریز سری تکون داد سر پا نگهتون نمی دارم برید بعداً راجع بهش صحبت میکنیم اومدم پایین تو پارک. تا سوسن و آریو من رو دیدن هردوخوشحال اومدن پیش من. سوسن لبخند پهنی زد. _چه خوب شد که اومدی به آغوش کشیدمشون و نوازششون کردم. آریو چادر من رو کشید _بیا با من بازی کن لبخندی بهش زدم _تو بازی کن من نگاهت میکنم نگاهش رو داد به کفش های اسکیتش و سرش را گرفت بالا _اسکیت میرم تو نگاهم کن _باشه عزیزم برو حرکت کرد. براش دست زدم و تشویقش کردم _آفرین پسر، تو معرکه ای، ماشاالله ،حرف نداری آریو هم خوشحال از تشویقهای من میخندید و تو محوطه پارک دور میزد. چند دختر و پسر هم تو سن سال آریو و سوسن داشتن اسکیت میرفتن رو کردم به سوسن _تو چرا اسکیت نمیری _من اسکیت ندارم _به مامان بگو برات بخره _مامان که پول نداره هوشنگم فقط به پسر خودش میرسه برای من نمیخره _خودم برات میخرم تا این حرف رو شنید خوشحال رو کرد به من _ راست میگی واقعا میخری؟ _بله عزیزم میخرم برات _رنگ صورتی باشه از اینها که توش لامپ داره میخری؟ _بله عزیزم هر مدل و رنگی که تو دوست داشته باشی برات میخرم... سلام عزیزانی که تمایل دارند رمان رو زودتر بخونن میتونن با پرداخت ۵۰ هزارتومان این رمان رو با ۲۴۰ پارت جلوتر بخونن😍 6037701089108903 بانک کشاورزی لواسانی فیش رو برای این آیدی ارسال کنید تا لینک کانال وی آی پی را دریافت کنید 🌹👇👇 @shahid_abdoli کپی حرام⛔️ 💚💕💚💕💚💕💚💕