💚
💚💕
💚💕💚
💚💕💚💕
💚💕💚💕💚
💚💕💚💕💚💕
💚💕💚💕💚💕💚
💚💕💚💕💚💕💚💕💚
#خدای_مهربان_من❤️
✍نویسنده
#لواسانی(حبیب الله)
#قسمت_۳۰۸
از اینکه باهاش مخالفت کردم رنگ از روش پرید خواست حرفی بزنه اما نگفت و حرفش رو خورد
اومدم توی اتاق آریو مانتو و روسری و چادرم رو پوشیدم برگشتم تو هال هوشنگ نگاهی به حجابم انداخت
_اینجا کسی با چادر نمیگرده نهایت همون مانتو روسری میپوشه چادرتون رو در بیارید
_مرجع تقلید من نظرش بر اینه که بهترین حجاب چادرِ، منم دوست دارم بین پوشش های اسلامی از بهترینش استفاده کنم
_مرجع شما کیه؟
_امام خامنه ی
نگاه عاقل اندر سفیهی بهم انداخت و ریز سری تکون داد
سر پا نگهتون نمی دارم برید بعداً راجع بهش صحبت میکنیم
اومدم پایین تو پارک. تا سوسن و آریو من رو دیدن هردوخوشحال اومدن پیش من. سوسن لبخند پهنی زد.
_چه خوب شد که اومدی
به آغوش کشیدمشون و نوازششون کردم.
آریو چادر من رو کشید
_بیا با من بازی کن
لبخندی بهش زدم
_تو بازی کن من نگاهت میکنم
نگاهش رو داد به کفش های اسکیتش و سرش را گرفت بالا
_اسکیت میرم تو نگاهم کن
_باشه عزیزم برو
حرکت کرد. براش دست زدم و تشویقش کردم
_آفرین پسر، تو معرکه ای، ماشاالله ،حرف نداری
آریو هم خوشحال از تشویقهای من میخندید و تو محوطه پارک دور میزد. چند دختر و پسر هم تو سن سال آریو و سوسن داشتن اسکیت میرفتن
رو کردم به سوسن
_تو چرا اسکیت نمیری
_من اسکیت ندارم
_به مامان بگو برات بخره
_مامان که پول نداره هوشنگم فقط به پسر خودش میرسه برای من نمیخره
_خودم برات میخرم
تا این حرف رو شنید خوشحال رو کرد به من
_ راست میگی واقعا میخری؟
_بله عزیزم میخرم برات
_رنگ صورتی باشه از اینها که توش لامپ داره میخری؟
_بله عزیزم هر مدل و رنگی که تو دوست داشته باشی برات میخرم...
#جمعه_ها_و_ایام_تعطیل_پارت_نداریم
سلام
عزیزانی که تمایل دارند رمان رو زودتر بخونن میتونن با پرداخت ۵۰ هزارتومان این رمان رو با ۲۴۰ پارت جلوتر بخونن😍
6037701089108903
بانک کشاورزی
لواسانی
فیش رو برای این آیدی ارسال کنید تا لینک کانال وی آی پی را دریافت کنید 🌹👇👇
@shahid_abdoli
کپی حرام⛔️
💚💕💚💕💚💕💚💕