📖 دیروز اگر سوخت ای دوست، غم، برگ و بار من و تو امروز می‌آید از باغ، بوی بهار من و تو آن‌جا در آن برزخ سرد در کوچه‌های غم و درد غیر از شب آیا چه می‌دید چشمان تار من و تو؟ دیروز در غربت باغ من بودم و یک چمن داغ امروز خورشید در دشت آیینه‌دار من و تو غرق غباریم و غربت، با من بیا سمت باران صد جویبار است اینجا در انتظار من و تو این فصل فصل من و توست، فصل شکوفایی ما برخیز با گل بخوانیم اینک بهار من و تو با این نسیم سحرخیز، برخیز اگر جان سپردیم در باغ می‌ماند ای دوست گل یادگار من و تو چون رود امیدوارم بی‌ تابم و بی‌ قرارم من می‌روم سوی دریا جای قرار من و تو 🔻 ┏━━━🍃🍂━━━┓ ⠀   @NasimeAdab ┗━━━🍂🍃━━━┛