eitaa logo
نسیم ادب
317 دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
353 ویدیو
1 فایل
گلستانی از شعر و ادب و حکمت برای ساختن لحظاتی زیبا تفرجی برای روح و خلوتی برای آرامش پرسه ای در کوچه پس کوچه های ادب و هنر و حکمت و اندرز ارتباط با ادمین: @bigharar9
مشاهده در ایتا
دانلود
📖
ﺑﻴﺎ ﮐﻪ ﻧﻮﺑﺖِ صلح‌‌ست ﻭ ﺩﻭﺳﺘﯽ ﻭ ﻋﻨﺎﻳﺖ
ﺑﻪ ﺷﺮﻁِ ﺁﻥ ﮐﻪ ﻧﮕﻮﻳﻴﻢ ﺍﺯ ﺁﻥ ﭼﻪ ﺭﻓﺖ ﺣﮑﺎﻳﺖ

ﺑﺮ ﺍﻳﻦ ﻳﮑﯽ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩﻡ ﮐﻪ ﮔِﺮﺩِ ﻋﺸﻖ ﻧﮕﺮﺩﻡ
ﻗﻀﺎﯼِ ﻋﺸﻖ ﺩﺭﺁﻣﺪ ﺑﺪﻭﺧﺖ ﭼﺸﻢِ ﺩﺭﺍﻳﺖ

ﻣﻼﻣﺖِ ﻣﻦِ ﻣﺴﮑﻴﻦ ﮐﺴﯽ ﮐﻨﺪ ﮐﻪ ﻧﺪﺍﻧﺪ
ﮐﻪ ﻋﺸﻖ ﺗﺎ ﺑﻪ ﭼﻪ ﺣﺪﺳﺖ ﻭ ﺣُﺴﻦ ﺗﺎ ﺑﻪ ﭼﻪ ﻏﺎﻳﺖ

ﺯ ﺣﺮﺹِ ﻣﻦ ﭼﻪ ﮔﺸﺎﻳﺪ ﺗﻮ ﺭَﻩ ﺑﻪ ﺧﻮﻳﺸﺘﻨﻢ ﺩِﻩ
ﮐﻪ ﭼﺸﻢِ ﺳﻌﯽ ضعیف‌ست ﺑﯽ‌ﭼﺮﺍﻍِ ﻫﺪﺍﻳﺖ

ﻣﺮﺍ ﺑﻪ ﺩﺳﺖِ ﺗﻮ ﺧﻮﺷﺘﺮ ﻫﻼﮎ، ﺟﺎﻥِ ﮔﺮﺍﻣﯽ
ﻫﺰﺍﺭ ﺑﺎﺭﻩ ﮐﻪ ﺭﻓﺘﻦ ﺑﻪ ﺩﻳﮕﺮﯼ ﺑﻪ ﺣﻤﺎﻳﺖ

ﺟﻨﺎﻳﺘﯽ ﮐﻪ ﺑﮑﺮﺩﻡ ﺍﮔﺮ ﺩﺭﺳﺖ ﺑﺒﺎﺷﺪ
ﻓﺮﺍﻕِ ﺭﻭﯼِ ﺗﻮ ﭼﻨﺪﻳﻦ بس‌‌ست ﺣﺪِّ ﺟﻨﺎﻳﺖ

ﺑﻪ ﻫﻴﭻ ﺭﻭﯼ ﻧﺸﺎﻳﺪ ﺧﻼﻑِ ﺭأﯼِ ﺗﻮ ﮐﺮﺩﻥ
ﮐﺠﺎ ﺑﺮﻡ ﮔﻠﻪ ﺍﺯ ﺩﺳﺖِ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩِ ﻭﻻﻳﺖ

ﺑﻪ ﻫﻴﭻ ﺻﻮﺭﺗﯽ ﺍﻧﺪﺭﻧﺒﺎﺷﺪ ﺍﻳﻦ ﻫﻤﻪ ﻣﻌﻨﯽ
ﺑﻪ ﻫﻴﭻ ﺳﻮﺭﺗﯽ ﺍﻧﺪﺭﻧﺒﺎﺷﺪ ﺍﻳﻦ ﻫﻤﻪ ﺁﻳﺖ

ﮐﻤﺎﻝِ ﺣُﺴﻦِ ﻭﺟﻮﺩﺕ ﺑﻪ ﻭﺻﻒ ﺭﺍﺳﺖ ﻧﻴآﻳﺪ
ﻣﮕﺮ ﻫﻢ ﺁﻳﻨﻪ ﮔﻮﻳﺪ ﭼﻨﺎﻥ ﮐﻪ ﻫﺴﺖ ﺣﮑﺎﻳﺖ

ﻣﺮﺍ ﺳﺨﻦ ﺑﻪ ﻧﻬﺎﻳﺖ ﺭﺳﻴﺪ ﻭ ﻓﮑﺮ ﺑﻪ ﭘﺎﻳﺎﻥ
ﻫﻨﻮﺯ ﻭﺻﻒِ ﺟﻤﺎﻟﺖ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ ﺑﻪ ﻧﻬﺎﻳﺖ

ﻓﺮﺍق‌‌ناﻣﻪ‌ی ﺳﻌﺪﯼ ﺑﻪ ﻫﻴﭻ ﮔﻮﺵ ﻧﻴآﻣﺪ
ﮐﻪ ﺩﺭﺩﯼ ﺍﺯ ﺳﺨﻨﺎﻧﺶ ﺩﺭ ﺍﻭ ﻧﮑﺮﺩ ﺳﺮﺍﻳﺖ
┄┅┅❅🔅❅┅┅┄ 🔺 🔻 🔹🔶🔹 ♨️ عضویت در کانال 👈 اینجا ♨️ پیوستن به گروه چت👈 اینجا 🔹@NasimeAdab🔹 https://eitaa.com/NasimeAdab
📖
زین گونه‌ام کـه در غــمِ غُـربت شکیب نیست
گـــر ســر کنــم شکایتِ هجران ، غریب نیست
 
جانـــم  بگیــر  و  صحبتِ  جانانه‌ام  ببخــش
کز جان شکیب هست و ز جانان شکیب نیست
 
گُـــــــــــم گشته‌ی   دیارِ   محبّت  کجــــا  رود
نام  حبیـب  هسـت  و  نشـانِ  حبیـب  نیـست
 
عاشــــق منم  که یار  به  حالـــم  نظــر  نکرد
ای خواجــه درد هست ولیــکن طبیب نیست
 
در کارِ عشـــــقِ او که جهانیـش مدعـــی است
این شُکــــر  چون  کنیم کـه مارا رقیب نیست؟!
 
جانا  نصـابِ  حُسـنِ  تـو  حــدِّ  کمـال  یافــت
وین بخت بین که از تو هنـوزم نصیب نیست
 
گلبانگِ «سایه» گوش کن ای سروِ خوش‌خرام
کاین ســوز دل به ناله‌ی هـر عنـدلیب نیست
┄┅┅❅🔅❅┅┅┄ 🔹 🔹🔶🔹 ♨️ عضویت در کانال 👈 اینجا ♨️ پیوستن به گروه چت👈 اینجا 🔹@NasimeAdab🔹 https://eitaa.com/NasimeAdab
📖 چنان دوری عوض کرده است بی تو خُلق و خویم را که دارم می‌برم با شعرهایم آبرویم را نقاب از صورتِ خود برنخواهم داشت بعد از این نمی خواهم ببیند هیچ کس، بعد از تو رویم را منی که در خرابی، مرهمِ زخمِ دلت بودم شکستی عاقبت با سنگِ بی مهری سبویم را صدایم بر نمی‌خیزد اگر، تقصیرِ بغضم نیست گرفته مرگ با دستانِ خود دور گلویم را جوانی طی شد و پیری در آغوشم نمی‌گنجد و دارم می‌برم در گور با خود آرزویم را پس از این دردِ خود را در دل آیینه می‌ریزم که تنهایی نخواهد ریخت هرگز آبرویم را ┄┅┅❅🔅❅┅┅┄ 🔹 🔹🔶🔹 ♨️ عضویت در کانال 👈 اینجا ♨️ پیوستن به گروه چت👈 اینجا 🔹@NasimeAdab🔹 https://eitaa.com/NasimeAdab
📖 نقاش در این نقش فقط آه کشیده از بس که در آیینه تو را ماه کشیده ... در موقعِ نقاشیِ تیغِ مژه‌هایت هی دست جلو برده و ناگاه کشیده برجستگیِ وسوسه انگیزِ تن تو قُله‌ست که در حاشیه‌ی راه کشیده این آبیِ آرام که پوشانده تنت را دریاست که با دامنِ کوتاه کشیده در خلوتِ آیینه و خود باز چه کردی؟! چندی‌ست در این خانه فقط آه کشیده ┄┅┅❅ 🔅 ❅┅┅┄ 🔹 🔸🔷🔸 ♨️ عضویت در کانال 👈 اینجا ♨️ پیوستن به گروه چت👈 اینجا 🔸@NasimeAdab🔸 https://eitaa.com/NasimeAdab
📖 تمامِ خانه، پیچِ کوچه‌ها، طولِ خیابان را به یادت کوه‌ها و دشت‌ها را و بیابان را .. برایِ دیدنِ چشمت، دلم تنگ است و دنیا تنگ شبیهِ بره‌ای کوچک که گُم کرده‌ست چوپان را خدا با دیدنِ چشمانِ اشک‌آلودِ من امروز برایِ حسِّ همدردی فرستاده‌ست باران را نه آغوشی، نه حتی پاسخِ گرم سلامم .. آه چگونه حس نباید کرد سرمایِ زمستان را؟ تو وقتی می‌رسی که فرصتِ لب باز کردن نیست و در خود می‌کُشم من آرزوهایِ فراوان را نگاهم می‌کنی؛ چون کوه سَرسختم ولی چشمم گواهی می‌دهد آرامشِ ماقبلِ توفان را! میانِ خانه عطرِ آشنایی دور پیچیده و باد آورده از آغوشِ سبزت بویِ ریحان را و من که عاشقِ سرسبزی و کوه و دَر و دشتم ندیدم بی تو مدت‌هاست گُل‌ها را، گیاهان را من از آدابِ مهمانداری‌ات چیزی نمی‌دانم ولی در شهرِ من رسم است، می‌بوسند مهمان را میانِ بازوانت خلوتِ امنی فراهم کن برایم فاش کن آن عشقِ پنهان در گریبان را تو بینِ خواب‌هایم با پرستو کوچ خواهی کرد و من از صبح تا شب، یکّه و تنها کلاغان را! ┄┅┅❅ 🔅 ❅┅┅┄ 🔸 🔸🔷🔸 ♨️ عضویت در کانال 👈 اینجا ♨️ پیوستن به گروه چت👈 اینجا 🔸@NasimeAdab🔸 https://eitaa.com/NasimeAdab
📖 خرابت می‌کند چشمانِ آبادی هرازگاهی به آتش می‌کشاند شهر را بادی هرازگاهی تو شیرینِ هزاران خسرو هم باشی دلم قُرص است که می‌افتد به یادت عشقِ فرهادی هرازگاهی تو رستم باش و من سهراب، امّا خوب می‌دانم که می‌افتد به پایِ صید، صیادی هرازگاهی تو با من سرگرانی و من از قهرِ تو غمگینم ولی شادم به اینکه با کسی شادی هرازگاهی تو در بندِ نگاهی نیستی، هرگز نمی‌فهمی که قلیان‌های دربند و فرحزادی هرازگاهی ┄┅┅❅🔅❅┅┅┄ 🔹 🔸🔷🔸 ♨️ عضویت در کانال 👈 اینجا ♨️ پیوستن به گروه چت👈 اینجا 🔸@NasimeAdab🔸 https://eitaa.com/NasimeAdab
📖 مجنونم و خو کرده به هرگز نرسیدن با این‌ همه سخت است دل از چون تو بریدن از تو، فقط آزردن و هِی کوزه شکستن از من، همه دل دادن و پا پس نکشیدن دل، کفترِ ماتم‌زده‌ای بود که با عشق کارش شده بی‌واهمه از بام پریدن چون سرخ‌ترین سیب در آغوش درختی سخت است تو را دیدن و از شاخه نچیدن آن‌گونه دچارت شده یوسف که خودش هم افتاده به عاشق‌شدن و جامه‌دریدن! اعجازِ تو، مغرورترین ساحره‌ها را وادار نموده‌ست به انگشت‌گَزیدن تا اینکه به هرجا ببرد عطرِ تنت را واداشته‌ای بادِ صبا را به وزیدن ای چادرِ گلدارِ پریشان‌شده در باد! خوب است به دنبال تو یک دشت دویدن... ┄┅┅❅🔅❅┅┅┄ 🔹 🔸🔷🔸 ♨️ عضویت در کانال 👈 اینجا ♨️ پیوستن به گروه چت👈 اینجا 🔸@NasimeAdab🔸 https://eitaa.com/NasimeAdab
📖 قهوه را بردار و یک قاشق شکر.‌..سم بیشتر پیش رویم هم بزن آن را دمادم بیشتر قهوه‌ی قاجاری‌ام همرنگِ چشمانت شده‌ست می‌شوم هر آن به نوشیدن مصمّم بیشتر صندلی بگذار و بنشین رو به رویم، وقت نیست حرف‌ها داریم، صدها رازِ مُبهَم ، بیشتر راستش من مردِ رویایت نبودم هیچ وقت هر چه شادی دیدی از این زندگی، غم بیشتر ما دو‌ مرغِ عشق امّا تا همیشه در قفس ما جدا از هم غم‌انگیزیم ، با هم ‌بیشتر عُمقِ فنجان هر چه کمتر می‌شود حس می‌کنم عرضِ میزِ بین‌مان انگار کم کم بیشتر خاطرت باشد، کسی را خواستی مجنون کنی زخم، قدری بر دلش بگذار ، مرهم بیشتر حیف! باید شاعری خوشنام بودم در بهشت مادرم حوّا مقصّر بود ، آدم بیشتر سوخت نصف حرف‌هایم در گلو... اما تو را هر چه می‌سوزد گلویم دوست دارم بیشتر ┄┅┅❅🔅❅┅┅┄ 🔹 🔸🔷🔸 ♨️ عضویت در کانال 👈 اینجا ♨️ پیوستن به گروه چت👈 اینجا 🔸@NasimeAdab🔸 https://eitaa.com/NasimeAdab
📖 ﭼﻮﻥ ﺷﻮﻡ ﺧﺎﮎِ ﺭَﻫَﺶ ﺩﺍﻣﻦ ﺑﻴﻔﺸﺎﻧَﺪ ﺯ ﻣﻦ ﻭﺭ ﺑﮕﻮﻳﻢ ﺩﻝ ﺑﮕﺮﺩﺍﻥ ﺭﻭ ﺑﮕﺮﺩﺍﻧﺪ ﺯ ﻣﻦ ﺭﻭﯼ ﺭﻧﮕﻴﻦ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻫﺮ ﮐﺲ ﻣﯽ ﻧﻤﺎﻳﺪ ﻫﻤﭽﻮ ﮔﻞ ﻭﺭ ﺑﮕﻮﻳﻢ ﺑﺎﺯﭘﻮﺷﺎﻥ ﺑﺎﺯﭘﻮﺷﺎﻧﺪ ﺯ ﻣﻦ ﭼﺸﻢ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﮔﻔﺘﻢ ﺁﺧﺮ ﻳﮏ ﻧﻈﺮ ﺳﻴﺮﺵ ﺑﺒﻴﻦ ﮔﻔﺖ ﻣﯽ‌ﺧﻮﺍﻫﯽ ﻣﮕﺮ ﺗﺎ ﺟﻮﯼ ﺧﻮﻥ ﺭﺍﻧﺪ ﺯ ﻣﻦ ﺍﻭ ﺑﻪ ﺧﻮﻧﻢ ﺗﺸﻨﻪ ﻭ ﻣﻦ ﺑﺮ ﻟﺒﺶ ﺗﺎ ﭼﻮﻥ ﺷﻮﺩ ﮐﺎﻡ ﺑﺴﺘﺎﻧﻢ ﺍﺯ ﺍﻭ ﻳﺎ ﺩﺍﺩ ﺑﺴﺘﺎﻧﺪ ﺯ ﻣﻦ ﮔﺮ ﭼﻮ ﻓﺮﻫﺎﺩﻡ ﺑﻪ ﺗﻠﺨﯽ ﺟﺎﻥ ﺑﺮﺁﻳﺪ ﺑﺎﮎ ﻧﻴﺴﺖ ﺑﺲ ﺣﮑﺎﻳﺖ‌ﻫﺎﯼ ﺷﻴﺮﻳﻦ ﺑﺎﺯ ﻣﯽ‌ﻣﺎﻧﺪ ﺯ ﻣﻦ ﮔﺮ ﭼﻮ ﺷﻤﻌﺶ ﭘﻴﺶ ﻣﻴﺮﻡ ﺑﺮ ﻏﻤﻢ ﺧﻨﺪﺍﻥ ﺷﻮﺩ ﻭﺭ ﺑِﺮَﻧﺠَﻢ ﺧﺎﻃﺮِ ﻧﺎﺯﮎ ﺑﺮﻧﺠﺎﻧﺪ ﺯ ﻣﻦ ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ﺟﺎﻥ ﺩﺍﺩﻩ‌ﺍﻡ ﺑﻬﺮ ﺩﻫﺎﻧﺶ ﺑﻨﮕﺮﻳﺪ ﮐﻮ ﺑﻪ ﭼﻴﺰﯼ ﻣﺨﺘﺼﺮ ﭼﻮﻥ ﺑﺎﺯ ﻣﯽ‌ﻣﺎﻧﺪ ﺯ ﻣﻦ ﺻﺒﺮ ﮐﻦ ﺣﺎﻓﻆ ﮐﻪ ﮔﺮ ﺯﻳﻦ ﺩﺳﺖ ﺑﺎﺷﺪ ﺩﺭﺱِ ﻏﻢ ﻋﺸﻖ ﺩﺭ ﻫﺮ ﮔﻮﺷﻪ‌ﺍﯼ ﺍﻓﺴﺎﻧﻪ‌ﺍﯼ ﺧﻮﺍﻧﺪ ﺯ ﻣﻦ ┄┅┅❅🔅❅┅┅┄ 🔹 🔸🔷🔸 ♨️ عضویت در کانال 👈 اینجا ♨️ پیوستن به گروه چت👈 اینجا 🔸@NasimeAdab🔸 https://eitaa.com/NasimeAdab
📖 تو را ندارم و غیر از تو انتخاب ندارم چقدر حرف نداری! چقدر تاب ندارم نگاه کن که بميرم نبین که باز بميرم  بجز برای تو مُردن من انتخاب ندارم تمامِ راه تو بودی دویدم و نرسیدم خوشم که راهِ فراری از این سراب ندارم خوشم که داغی اگر هست یادگاریِ عشق است که من گلایه‌ای از این غم و عذاب ندارم تو آسمانی و من برکه‌ای غریبم و کوچک در آرزوی تو ترسی از آفتاب ندارم فقط از این نگرانم به خوابم آمده باشی که سالهاست در این خانه بی تو خواب ندارم ┄┅┅❅🔅❅┅┅┄ 🔹 🔸🔷🔸 ♨️ عضویت در کانال 👈 اینجا ♨️ پیوستن به گروه چت👈 اینجا 🔸@NasimeAdab🔸 https://eitaa.com/NasimeAdab
📖 اگرچه بی تو رسیدم به فصلِ پایانی چقدر منتظرت بوده‌ام؛ نمی دانی ... چقدر منتظرت بوده‌ام که برگردی رها کنی نگهم را از این پریشانی همیشه غایبِ این قصه بوده‌ای و مرا کشانده فکرِ گناهت به صد پشیمانی ... نخواه عذر بخواهی؛ نگو گرفتاری نگو تو وقت نداری که سر بخارانی همیشه در غزلم حسِ اتّفاق کم است به نام عشق بیا در غزل به مهمانی تو اتفاق شو و مثلِ رود جاری شو که متّهم نشود شاعری به نادانی نخند! دل خوشی‌ام مُضحک است، می‌دانم! تو سال‌هاست که شعرِ وداع می‌خوانی و من نشسته‌ام اقرار می‌کنم یک عمر مرا به بند کشید آن دو چشمِ شیطانی ببین به چشم نشان می‌دهند رهگذران مرا که سَنبُلِ عصیانم و بد‌ایمانی ... دوباره با غزلِ پوچ رنگ می‌بازد نگاهِ خاطره در تلخ‌بیتِ پایانی ... ┄┅┅❅🔅❅┅┅┄ 🔹 🔹🔶🔹 ♨️ عضویت در کانال 👈 اینجا ♨️ پیوستن به گروه چت👈 اینجا 🔹@NasimeAdab🔹 https://eitaa.com/NasimeAdab
📖 پیراهنِ تو بر تنِ این شعر گشاد است  در وصفِ تَنَت شاعرِ ناکام زیاد است در حسرتِ فَتحَت، قلمِ شاعر و نقاش  زیباییِ تو، کار به دستِ همه داده ست! شاید قلمِ فرشچیان معجزه ای کرد  «بازار هنر» چند صباحی ست کساد است جز خنده، سزاوار برای دَهنَت نیست  نقاشیِ رنگِ لبت این قدر که شاد است یک کار فقط روسری‌ات دارد و آن هم   بر هم زدنِ دائمِ آرامشِ باد است! من شاعرم و در پی مضمونِ جدیدم   هر کار کنی پشت سرت حرف زیاد است! ┄┅┅❅🔅❅┅┅┄ 🔹 🔸 🔸🔷🔸 ♨️ عضویت در کانال 👈 اینجا ♨️ پیوستن به گروه چت👈 اینجا 🔸@NasimeAdab🔸 https://eitaa.com/NasimeAdab