eitaa logo
نسیم ادب
298 دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
320 ویدیو
1 فایل
گلستانی از شعر و ادب و حکمت برای ساختن لحظاتی زیبا تفرجی برای روح و خلوتی برای آرامش پرسه ای در کوچه پس کوچه های ادب و هنر و حکمت و اندرز ارتباط با ادمین: @bigharar9
مشاهده در ایتا
دانلود
📖 آن‌سان که یادم داد چشمت دل‌سپردن را یک روز یادم می‌دهد از یادبردن را! آن‌قدر دارم یادگار از تو که فرزندم با زخم‌های من بیاموزد شمردن را... جان رقیبم را قسم خوردی که خوش عهدی از اعتبار انداختی سوگندخوردن را! تحقیر ما افتادگان تا کی؟ که یادت داد این‌گونه روی زخم مردم پا فشردن را چشمی که بر من بسته‌ای بر غیر وا کردی ممنونم از چشمت که آسان‌کرد مردن را... 🔸 ┏━━━🍃🍂━━━┓ ⠀   @NasimeAdab ┗━━━🍂🍃━━━┛
📖 کسی با موج موهایت کنار آمد به غیر از من؟ کسی با هستی‌اش پای قمار آمد به غیر از من؟ کدامین سنگدل فکر شکار افتاد غیر از تو؟ کدام آهو به میدان شکار آمد به غیر از من؟ تمام شهر در جشن تماشای تو حاضر شد تمام شهر آن شب در شمار آمد به غیر از من! برایت ـ دست‌مال کاغذی ـ بودم! ولی آیا کسی در لحظه‌ی بغضت به کار آمد به غیر از من؟ مرا از جمع خاطرخواه‌ها منها کن ای حوا تو را کافیست آدم هرچه بار آمد به غیر از من! 🔹 ┏━━━🍃🍂━━━┓ ⠀   @NasimeAdab ┗━━━🍂🍃━━━┛
📖 نگاهی نامسلمان ناگهان انداختی رفتی ندیدی سوختم... آتش به جان انداختی رفتی به شك افتاده بین پنج و شش ركعت شمار ما تو باز اهل یقین را در گمان انداختی رفتی نماندی تا ببینی شهر را در خون و خاكستر عصایت را میان ساحران انداختی رفتی! شبیه چای خود را پیشكش كردم، تو با سردی مرا در انتظارت از دهان انداختی رفتی اگر خیری رساندی بی‌گمان نشناختی، گویا گلی بر سنگ قبری بی‌نشان انداختی رفتی برایت ارزش كشتن ندارم، دیده‌ام هرجا كه رویارو شدم با تو، كمان انداختی رفتی 🔸 ┏━━━🍃🍂━━━┓ ⠀   @NasimeAdab ┗━━━🍂🍃━━━┛
📖 قدم بزن همه‌ی شهر را به پای خودت و گریه کن وسط کافه ها برای خودت تو خود علاج غم و درد بیشمار خودی برو طبیب خودت باش و مبتلای خودت! شبیه نوح اگر هیچکس به دین تو نیست تو با خدای خودت باش و ناخدای خودت دوباره دست به زانوی خود بگیر و بایست بزن اگر که زدی، تکیه بر عصای خودت بگرد و صورت خود را دوباره پیدا کن تویی‌که گم شده‌ای بین عکس های خودت 🔸 ┏━━━🍃🍂━━━┓ ⠀   @NasimeAdab ┗━━━🍂🍃━━━┛
📖
کسی با موج موهایت کنار آمد به غیر از من؟
کسی با هستی‌اش پای قمار آمد به غیر از من؟

کدامین سنگدل فکر شکار افتاد غیر از تو؟
کدام آهو به میدان شکار آمد به غیر از من؟

تمام شهر در جشن تماشای تو حاضر شد
تمام شهر آن شب در شمار آمد به غیر از من!

برایت دست‌مال کاغذی بودم! ولی آیا
کسی در لحظه‌ی بغضت به کار آمد به غیر از من؟

مرا از جمع خاطرخواه‌ها منها کن ای حوا
تو را کافی‌ست آدم هرچه بار آمد به غیر از من
! 🔺 ┏━━━🍃🍂━━━┓ ⠀   @NasimeAdab ┗━━━🍂🍃━━━┛
📖 به یادت آنچنان غرقِ خودم بودم که دریا گفت: ترا می‌بینم و شک می‌کنم دریا منم یا تو !؟ 🔹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌           ✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾            🔸@NasimeAdab 🔸           ✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
📖 آن‌سان که یادم داد چشمت دل سپردن را یک روز یادم می‌دهد از یاد بردن را... آنقدر دارم یادگار از تو، که فرزندم با زخم‌های من بیاموزد شمردن را... جانِ رقیبم را قسم خوردی که خوش عهدی از اعتبار انداختی سوگند خوردن را! تحقیر ما افتادگان تا کی؟ که یادت داد؟ اینگونه روی زخم مَردُم پا فشردن را چشمی که بر من بسته‌ای بر غیر وا کردی ممنونم از چشمت که آسان کرد مردن را... 🔸 🔹🔶🔹 ♨️ عضویت در کانال 👈 اینجا ♨️ پیوستن به گروه چت👈 اینجا 🔸@NasimeAdab🔸 https://eitaa.com/NasimeAdab
📖 کمی دیر آمدی  ای عِشق اما باز  با این حال اَگر چیزی از این غارت زَده باقیست غارت کن...! 🔹 🔹🔶🔹 ♨️ عضویت در کانال 👈 اینجا ♨️ پیوستن به گروه چت👈 اینجا 🔸@NasimeAdab🔸
📖
خدا را شكر، آهی هست، گاهی همدمی دارم
در اين هنگامه‌ی بی همدمی، شادم غمی دارم...

مخواه از من كه با اشكی بريزم هيبتِ خود را
كه روی شانه‌های خسته‌ام ارگِ بَمی دارم

هوای بی کسی بعد از تو آن‌سان آدمم كرده
كه در هر خانه‌ای پا می‌گذارم مَحرمی دارم!

برای سيب دادن دستِ مردم، شاخه خم كردم
شما دست كجی دارید و من دست خَمی دارم

كويری با تفاخر گفت: دريا بوده‌ام روزی...
تو اما قطره‌ای! گفتم: اقلاً من نَمی‌دارم!

چی‌اَم جز «اشک و آه و خشم و غربت؟» پس رهايم كن
كه با اين «آب و باد و خاک و آتش»، عالَمی دارم!

🔹 
‌ 🔹🔶🔹 ♨️ عضویت در کانال 👈 اینجا ♨️ پیوستن به گروه چت👈 اینجا 🔸@NasimeAdab🔸 https://eitaa.com/NasimeAdab