eitaa logo
نسیم ادب
317 دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
353 ویدیو
1 فایل
گلستانی از شعر و ادب و حکمت برای ساختن لحظاتی زیبا تفرجی برای روح و خلوتی برای آرامش پرسه ای در کوچه پس کوچه های ادب و هنر و حکمت و اندرز ارتباط با ادمین: @bigharar9
مشاهده در ایتا
دانلود
874.4K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📖 ‏━━━━━━━━━━━━ خود را کشانده‌ام به گذرگاه آفتاب مانند تشنه‌ای که رسد ناگهان به آب در اشتیاق دیدنت از خویش رفته‌ام حالی شگفت دارم از این لحظه‌های ناب پیش از تو، عشق در نظرم رونقی نداشت چیزی نبود بهره‌ی من، غیر اضطراب پیش از تو، روزگار به من پشت کرده بود پیش از تو، بود حال دلم سال‌ها خراب از سمت صبح، پنجره‌ها بسته مانده بود یک‌عمر، بود پرسشم از عشقْ بی‌جواب در خود هزار قصّه‌ی ناخوانده داشتم از هم گسسته بود ورق‌های این کتاب باور نمی‌کنی که در این گوشه از زمین بسیارها کشیده‌ام از دوری‌ات عذاب در منظرِ نگاه من آن روزها، نبود تا دوردست، غیر بیابانی از سراب پیوسته در خیال خودم پَرسه می‌زدم با آرزوی اینکه ببینم تو را به خواب با کاروان صبح به ناگاه آمدی مانند عاشقانه‌ترین شعر بی‌نقاب واکن دوباره این سرِ خُم را که تشنه‌ام یک استکان بریز برایم از این شراب! هر پنج فصل سال به تو فکر می‌کنم چونان که در هوای زمستان به آفتاب! بگذار اعتراف کنم، این گناه نیست! می‌خواهمت همیشه در این شهر، بی‌حساب... ‏ ❏ ┏━━━🍃🍂━━━┓ ⠀   @NasimeAdab ┗━━━🍂🍃━━━┛ ‏━━━━━━━━━━━━ https://eitaa.com/joinchat/1940455734C44aa2c9c48
458.9K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📖 تنها تویی بهانه‌ی این حسّ جاری‌ام خرسند از این بهانه، از این هم‌جواری‌ام لبخند می‌زنی، نفسم تازه می‌شود احساس می‌کنم که سراپا بهاری‌ام حتماً تو را سرشته خدا تا در این کویر یک روز عاشقانه بیایی به یاری‌ام شکر خدا که صحبت گل شد نصیب من با دست‌های خالی و با این نداری‌ام با طرز چشم‌های تو، در خود شکفته‌ام سرشار از ترانه‌ی امّیدواری‌ام با این حلاوتی که به من خیره می‌شوی هربار بیشتر بشود بی‌قراری‌ام مانند یک کتابِ به‌جامانده از قدیم از سال‌های دور، تو را یادگاری‌ام! در ذهن خود همیشه قدم می‌زنم تو را پیوسته در خیال تو چون رود جاری‌ام... ‏ 🔹 ┏━━━🍃🍂━━━┓ ⠀   @NasimeAdab ┗━━━🍂🍃━━━┛
📖
پشیمانی مگر از اینکه با من مهربان بودی؟
پشیمانی که با من سال‌ها هم‌آشیان بودی؟

به سمت روشنایی، صبح را پرواز می‌کردیم
پشیمانی از اینکه در مسیر آسمان بودی؟

از آن احساس، از آن آشنایی، شوقْ گل می‌داد
میان آن‌همه بیگانه، با من هم‌زبان بودی

چه پیش آمد دلت یک‌باره از من روی‌گردان شد؟
زمانی این من -این آشفته را- آرامِ جان بودی

به رنگ آفتاب و گل، به چشمم جلوه می‌کردی
در اوج آسمان، تصویری از رنگین‌کمان بودی

هزار امّید از لبخندهایت سهم من می‌شد
برایم در دلِ این شهر کوچک، یک جهان بودی

در اینجا هیچکس غیر از تو حالم را نمی‌فهمید
همیشه با من و احساس من، هم‌داستان بودی

هزاران واژه را با آب و گل پیوند می‌دادم
مرا انگیزه‌ی این شعرهای ناگهان بودی!

رصد می‌کردم آن دریای شورانگیز را هر روز
چقدر آن فصل‌ها در چشم‌هایم دلْسِتان بودی

جنون، با یک بیابان شوق، می‌شد گردن‌آویزم
تو سهم شاعری از عشق‌های باستان بودی...
🔹 🔸 لینک گروه چت: https://eitaa.com/joinchat/4268229244C7f2a874c3d ✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾ 🔸@NasimeAdab 🔸 ✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾