eitaa logo
نسیم ادب
298 دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
320 ویدیو
1 فایل
گلستانی از شعر و ادب و حکمت برای ساختن لحظاتی زیبا تفرجی برای روح و خلوتی برای آرامش پرسه ای در کوچه پس کوچه های ادب و هنر و حکمت و اندرز ارتباط با ادمین: @bigharar9
مشاهده در ایتا
دانلود
📖 وداع کردی و گفتی: که باز می‌گردی. چقدر لحن تو وقتِ دروغ، شیرین است ... 🔸 لینک گروه چت: https://eitaa.com/joinchat/4268229244C7f2a874c3d ✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾ 🔹@NasimeAdab 🔹 ✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
📖 به رغمِ سیلیِ امواج ، صخره وار بایست! در این مقابله، چون کوه استوار بایست! خلافِ گوشه نشینان و عافیت طلبان تو در میانه‌ی میدانِ کارزار بایست! نه مثل قایقِ فرسوده‌ای کناره بگیر نه مثل طفلِ هراسیده‌ای کنار بایست! در این زمانه‌ی بدنامِ ناجوانمردی به نامِ نامیِ مردانِ روزگار بایست بس است این که به آه و به ناله در همه عمر به انتظار «نشستی» ، به انتظار «بایست»! 🔹 🔸تصویر: ساحل کارون زیر پل معلق 🔺عکاس: یکی از اعضای خوب کانال لینک گروه چت: https://eitaa.com/joinchat/4268229244C7f2a874c3d ✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾ 🔸@NasimeAdab 🔸 ✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
📖 نیمی از جانِ مرا بردی، محبت داشتی نیمِ باقی‌مانده هم هر وقت فرصت داشتی بر زمین افتادم و دیدم سراغم آمدی دستِ یاری چیست؟! سودایِ غنیمت داشتی خانه‌ای از جنسِ دلتنگی بنا کردم، ولی چون پرستوها به ترکِ خانه عادت داشتی زخم خوردم، گاهی از ایشان و گاه از چشمِ تو با رقیبان، بر سرِ جانم رقابت داشتی ای که ابرویت به خون‌ریزی کمر بسته‌ست، کاش اندکی در مهربانی نیز همت داشتی 🔸 🔹@NasimeAdab🔹
📖 گفت در چشمان من غرق تماشایی چقدر گفتم آری، خود نمی‌دانی که زیبایی چقدر! در میان دوستداران تا غریبم دید گفت: دوره‌گرد آشنا! دور و بر مایی چقدر! ای دل عاشق که پای انتظارش سوختی هیچکس در انتظارت نیست، تنهایی چقدر عاشقی از داغ غیرت مرد و با خونش نوشت دل نمی‌بندی ولی محبوب دلهایی چقدر آتش دوری مرا سوزاند، ای روز وصال بیش از این طاقت ندارم، دیر می‌آیی چقدر... ‌ 🔹 📝 برای پیوستن به گروه چت اینجا را لمس کنید. 🔸@NasimeAdab🔸
📖 شادمان گفتی از آن عاشق تنها چه‌خبر خبری نیست، بپرس از غم دنیا چه خبر؟! خاطرم هست رقیبان پر از کینه من همنشینان تو بودند، از آن‌ها چه خبر؟! همه لب‌تشنه، تو دریایی و من ماهی تنگ از کنار آمدگان با لب دریا چه‌خبر؟! زاهدی دست به گیسوی رهای تو رساند عاشقی گفت که از عالم بالا چه‌خبر؟! باز دیروز به من وعده فردا دادی آه پیمان‌شکن از وعده فردا چه خبر؟! 🔸 📝 برای پیوستن به گروه چت اینجا را لمس کنید. 🔹@NasimeAdab🔹
📖 آه اگر دورانِ شیرینِ وفا خواهد گذشت روزهای همنشینی‌های ما خواهد گذشت بعد من تنها نخواهی ماند، اما بعد تو بر من تنها نمی‌دانی چه‌ها خواهد گذشت... عاشقان تازه‌ات اهل کدام آبادی اند؟ عطر گیسوی تو این‌بار از کجا خواهد گذشت؟ تابِ دورافتادنم از تابِ گیسوی تو نیست کی دل آشفته از موی رها خواهد گذشت؟! ای دعای عاشقان پشت و پناهت! بازگرد بی‌تو کار دوستداران از دعا خواهد گذشت... 🔹 🔸 🔸🔷🔸 📝 برای پیوستن به گروه چت اینجا را لمس کنید. 🔸@NasimeAdab🔸
📖 زبان حال دلم را کسی نمی‌فهمد کتیبه‌های تَرَک‌خورده خواندنش سخت است 🔹 🔹🔶🔹 ♨️ عضویت در کانال 👈 اینجا ♨️ پیوستن به گروه چت👈 اینجا 🔸@NasimeAdab🔸
📖 - که بود؟ + شهره عالم به سست پیمانی وفا نکرد و دریغ از کمی پشیمانی ‌ ‌ ‌ - چه گفت؟ +گفت فراق تو بر من آسان است وداع کرد و نمی یابمش به آسانی ‌ ‌-چه برد؟ +تاب مرا برد تاب گیسویش -چه بود جرم تو؟ +سرگشتگی، پریشانی ‌ ‌-چه کرد؟ +عشق مرا کفر خواند و خونم ریخت چه حکمتی‌ست در این شیوه مسلمانی؟ ‌ ‌-چه از تو خواست؟ +غزل‌های بی رقیب مرا -کجاست؟ +نزد رقیبان پی غزلخوانی ‌ ‌-چرا به عشق چنین ظالمی دچار شدی؟ +تو نیز عاشق اویی خودت نمی‌دانی... ‌ 🔹 🔹🔶🔹 ♨️ عضویت در کانال 👈 اینجا ♨️ پیوستن به گروه چت👈 اینجا 🔸@NasimeAdab🔸
📖   زخم تبرت مانده، ولی جای شکایت شادم که نگه داشته‌ام از تو نشانه... 🔸 🔹🔶🔹 ♨️ عضویت در کانال 👈 اینجا ♨️ پیوستن به گروه چت👈 اینجا 🔸@NasimeAdab🔸 https://eitaa.com/NasimeAdab
📖 چیزی از عشقِ بلاخیز نمی‌دانستم هیچ از این دشمنِ خونریز نمی‌دانستم ‌ در سرم بود که دوری کنم از آتش عشق چه کنم؟ شیوه‌ی پرهیز نمی‌دانستم ‌ گفتم: ای دوست، تو هم گاه به یادم بودی؟ گفت: من، نام تو را نیز نمی‌دانستم ‌ بغض را خنده‌ی مصنوعی من پنهان کرد گریه را مصلحت‌آمیز نمی‌دانستم ‌ عشق اگر پنجره‌ای باز نمی‌کرد به دوست مرگ را این‌همه ناچیز نمی‌دانستم ‌ 🔹 🔸 🔸🔷🔸 ♨️ عضویت در کانال 👈 اینجا ♨️ پیوستن به گروه چت👈 اینجا 🔹@NasimeAdab🔹
📖 هرکه جز من بود از دیدارمان مأیوس بود هِمّتَم را رود اگر می‌داشت اقیانوس بود رد شدی از بینِ ما دیوانگان و مدتی‌‌ست بحث‌مان این است: آهو بود یا طاووس بود؟! خواب دیدم دست‌هایم خالی از گیسوی توست خوب شد با عطرِ مویت پا شدم. کابوس بود عطرِ گیسوی رهایی آمد و آزاد کرد پادشاهی را که در زندانِ خود محبوس بود هر زمان از عشق پرسیدند، گفتم: آه، عشق... خاطراتِ بی‌شماری پشتِ این افسوس بود... 🔹   🔸 🔸🔷🔸 ♨️ عضویت در کانال 👈 اینجا ♨️ پیوستن به گروه چت👈 اینجا 🔸@NasimeAdab🔸 https://eitaa.com/NasimeAdab
📖 وه! چه مضمون‌ها که با این چشم‌ها آورده‌ای شاه‌بیتی از غزل‌های خدا آورده‌ای با همین لبخندِ شیرینی که درمانِ من است بر سرِ دل‌های بسیاری بلا آورده‌ای داستانم را به مجنون گفتم و با خنده گفت: این همه دیوانگی را از کجا آورده‌ای؟ ای غمِ شیرینِ تنهایی، کجا با این شتاب؟ بیشتر در خانه‌ام بنشین، صفا آورده‌ای ای نسیمِ عشق، ممنونم که در زندانِ من بار دیگر عطرِ گیسویی رها آورده‌ای 🔹 🔸 🔸🔷🔸 ♨️ عضویت در کانال 👈 اینجا ♨️ پیوستن به گروه چت👈 اینجا 🔹@NasimeAdab🔹 https://eitaa.com/NasimeAdab