📖 #حکایتهای_ناب
━━━━━━━━━━━━━
در زماني که #سعدي هنوز در سن جواني به سر مي برده، در شيراز دو نفر شاعر معروف بوده اند که تخلص يکي از آن ها #خاقان و ديگري #فرزدق بوده است. روزي #سعدي غزلي گفته و بر آن دو نفر که لب خندق اطراف شيراز زير درختي نشسته بودند عرضه کرد و از آن ها خواست که نظر خود را اظهار کنند. در اين موقع #فرزدق به رسم #مشايخ_صوفيه، گريبان خود را چاک زده و باز گذارده بود. آن دو پس از مطالعه غزل گفتند: بد نيست ولي براي تفريح و مطايبه بهتر است في المجلس هر کدام مصرعي بسراييم اگر تو نيز از عهده برآيي آن وقت مي تواني در جرگه شاعران درآيي #سعدي قبول کرد. ابتدا #فرزدق با اشاره به خندق گفت:
من آب وضو دگر زخندق نکنم #خاقان با کنايه و اشاره به #سعدي گفت:
من گوش دگر به حرف احمق نکنم#سعدي نيز روي به #خاقان کرد و فوري گفت:
نامردم اگر دفتر اشعار تو را
مانند گريبان فرزدق نکنم#سلطان_سخن_سعدی#فرهنگنامه_امثالوحکم#خضرايي
━━━━━━━━━━━━━
💎@NasimeAdab
━━━━━━━━━━━━━
https://eitaa.com/joinchat/1940455734C44aa2c9c48