🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🔴 بخش دوم 🔵 اجتهاد در سلوک ✅ ما در باب معارف روایت بسیار داریم؛ چرا به اینها توجه نمی‌کنیم؟! این بیان امام ره خیلی بیان درستی است که قرآن برای دو چیز آمده است: ۱. معارف ۲. سلوک. واقعاً بحث‌های سلوکی قرآن فراوان است. الحمدلله ما المیزان را داریم که در این زمینه بی‌نظیر است و همه آن با مداقه‌های اجتهادی و ظهورگیری است. بسیاری از جاها خیلی از نکته‌ها را گفته است، نه اینکه همه نکات را گفته باشد. در آیات و روایات، بحث‌های سلوکی بسیاری داریم، باید کار فنی و اجتهادی کرد و الا می‌شود روایات را به شکل عادی معنی کرد؛ اما در جای خودش تفسیر نمی‌شود. بسترهای سلوکی نیازمند این است که کسی باشد این بستر را درست درک کند و بداند بستر سلوکی است. بسیاری از اینها را در حد اخلاقی گفته‌ایم، اما اینها سلوک نیست. چون نگاه ما سلوکی نیست، از آن استفاده سلوکی نمی‌کنیم. بستر سلوکی است؛ نکته سلوکی است؛ اما از آن استفاده سلوکی نمی‌شود. اجتهاد سلوکی نیاز به دو چیز دارد: ۱. هم قدرت ظهورگیری داشته باشد و متون دینی را خوب معنی کند. ۲. هم در این فضا نفس کشیده باشد تا بتواند درست معنی کند. و الا لوازم بیّن آن را نمی‌تواند استفاده کند. 🔵 باب‌الله الاعظم ✅ «در حدیث است: انّ الرضا باب الله الاعظم»؛ انواع باب داریم، شکر و صبر و ... . به صورت سلوکی همه‌اش باب است، می‌توانم صبر کنم فقط استخوان‌دار شوم، باید به سمت خدا رفت و جانب خدا را رعایت کرد. همه اینها باب‌اند، اما رضا باب‌الله اعظم است. چرا؟ ۱. چون تا رضا به خدا می‌دهی، خدا خیلی خوشش می‌آید. مثل این که کسی به شخص احترام و اکرام می‌کند، او را به خضوعی وامی‌دارد که چیزی می‌گوید یا کاری می‌کند. خداوند با اسم شکورش می‌گوید: مگر می‌شود بنده‌ای این‌گونه به من توجه کند و هیچ قیلی‌ویلی در دل نداشته باشد، من به او توجه نکنم؟! ۲. از یک جهت تا رضایت‌مندی آمد، تشویش‌ها از دل می‌رود. هر چه هست خیلی خوش است و خوب. اگر تشویش نباشد، راه باز است. وصل است. ۳. در آن یک معرفت ناب خوابیده است. مکرر دارد معرفت ناب را نشان می‌دهد. وقتی معرفت ناب مکرر به دل بدهید، دل را شکوفا می‌کند. 🔵 درجه رضا بنیاد معرفتی دارد ✅ در بحث ایمان از مباحث عرفان در وادی عمل گفتیم: عمل از جهت ایمان‌زایی چند جور است: ۱. برخی از اعمال چون یک لطافت فطری ایجاد می‌کنند، کمک به ایمان می‌کنند و مناسبت ایجاد می‌کنند تا ایمان بیاید. مثلاً صدق در کارم هست و دروغ در کارم نیست. دروغ با ایمان نمی‌سازد؛ چرا؟ چون با آن مناسبت ندارد. ۲. دسته‌ای از اعمال هستند که خودش ایمان است و تکرار ایمان است. مثل نماز که خودش ایمان است. نماز سراسر ایمان است از بسم‌الله تا حمد و سوره و ذکر رکوع و سجده. ۳. یک نوع دیگر هست: نفس این عمل یک بنیاد معرفتی دارد ولی سویه عملی دارد. مانند توکل. توکل به این معنی است که اگر به خدا توکل کنیم «حسبی الله» «وَمَن يَتَوَكّل عَلَى ٱللَّهِ فَهُوَ حَسبُهُ إِنَّ ٱللَّهَ بَٰلِغُ أَمرِهِ»؛ من می‌دانم که خدا آنچه را بخواهد انجام می‌دهد. اصلش عمل است، ولی بیناد معرفتی در کار است. درجه رضا هم از این سنخ است، بنیاد معرفتی دارد. همه‌اش در مسیر حق است و همه‌اش به سوی حق است. این نوع نگاه در او وجود دارد. این را دایماً تکرار می‌کند، معرفت به سوی حق. نه تنها معرفت است، بلکه معطوف به عمل شد و عمل را در خودش پیاده کرد. اگر این است، پس چه باید گفت: باید گفت رضا باب‌الله الاعظم است. ✅ بنده‌خدایی می‌گفت: تو رضایت‌مندی را در کار بیاور، خودش تو را به خدا می‌رساند. بالاتر از مقام رضا در مقام وصول است، اما در اینجا می‌گوییم چگونه به خدا برسیم. 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸