بسم رب الشھـدا 🌺 پادشاه و مقامات مالزی در سالن مسابقات نشسته و خبرنگار ها اطراف جایگاه قاریان را شلوغ کرده بودند. دوربین ها تلاوت ها را به طور زنده برای سایر کشورها پخش می کردند. 🌹اسم محسن که اعلام شد، به جایگاه رفت. مصطفی که مدیر فنی قرائتش بود، وقتی آن جو سنگین را علیه ایران دیده بود به محسن گفت : 🎀 به رتبه فکر نکن! خیال کن رتبه برتر مال توئه و می خوای از دستش بدی! نگران هیچ چیز نباش. فقط به تلاوت فکر کن! 🔻محسن روی صندلی نشست. دوباره در دلش به اهل بیت علیهم السلام متوسل شد. به امام رضا علیه السلام .... فکر آن اعلامیه کذایی عزمش را جزم تر کرد. ♥️ هرآیه را که به انتها می رساند، زمزمه تشویق مردم لا به لای آیات بعدی می پیچید. طی این چهار _ پنج روز مردم هیچ کس را تشویق نکرده بودند. تا جایی که محسن و مصطفی خیال کردند که تشویق در آنجا مرسوم نیست. 🌷 قرائتش را با ⇜صدق الله العلی العظیم⇝ تمام کرد تا با صدای بلند گفته باشد که 💕✓ بچه شیــعه✓ 💕 است. 🌸تلاوت ها که تمام شد، مردم از لا به لای صندلی ها راه افتادند سمت محسن. تا به خودش آمد دید هزاران نفر ایستادند تا نوبت شان بشود با او عکس بگیرند. 📸 هرشب مسابقات راس ساعت یازده تمام میشد و درها را می بستند، اما آن شب مردم تا ساعت دو مشغول عکس گرفتن با محسن بودند. 💖 انگار قبل از داوران، این مردم بودند که قاری اول جهان اسلام را شناخته بودند. 🌹🕊🌹🕊🕊🌹🕊🌹 ✍ ادامه دارد ... 🌹🍃کانال یادوخاطره شهدا🌹🍃 https://splus.ir/rostmy 🍃🌹🍃