🔴معمای حاج میرزا
#علینقی_کاشانی [ پدربزرگ
#جواد_ظریف ] و میر علینقی کاشانی ؛ هردو یک نفر ؟!
📌 آنگونه که عینالسلطنه نوشته ، او در سالهای ۱۳۲۰-۱۳۲۴ در زمانی که ایران تحت اشغال ارتشهای متفقین بود از طریق بحران مالی زمان جنگ ثروتی انبوه به دست آورد
عینالسلطنه در ۵ تیر ۱۳۲۴ حدود دو ماه قبل از پایان جنگ دوم جهانی مینویسد :
📝 باغ مرحوم نبیلالسلطنه ، که چهار هزار ذرع است جنب باغ من و رعیتی است عمارت مختصری دارد ،
#حاجی_علینقی_کاشی به مبلغ یکصدوپنجاه هزار تومان خریداری و نزدیک چهارصد هزار تومان خرج بنای عمارت نموده
هیچ بنایی را به این مفصلی و به این سرعت من ندیده بودم به اتمام برسد [ ! ] این کاشانی از دولتِ سرِ یک کارخانهی نخریسی در سمنان کارش به اینجا رسیده که ذرعی چهل تومان باغ تجریش بخرد . در حالی که این باغ پسکوچه [ است ] و آب روان هم ندارد ...
این قبیل تجّار تازه چرخ [ تازه به دوران رسیده ] زیاد شده [اند] و بیمحابا بدون تعمّق ملک میخرند ، عمارت میسازند و تا دهن باز کنی فلان باغ ، خانه ، ملک ، دکان فروشی است ، مثل ریگ پول میدهند ...
📄 روزنامه خاطرات عینالسلطنه ، جلد ۱۰ ، صفحه ۸۰۶۷
و در ۴ مرداد ۱۳۲۴ افزود :
📝 گفتند ، در روزنامه هم بود ، همسایهی شمیران من «حاجی
#علینقی_کاشانی» در این ایام که
#انحصار_پنبه بههم خورد پانصد هزار تومان منافع برد . [ باغ به این گرانی نخرد !؟ ]
باز همسایهی دورتر من
#نمازی ، سال قبل در دو معاملهی کتیرا و چای از هریک ششصد هزار تومان برد [ !!! ] تا امسال چقدر برده باشد خدا عالم است [ ! ]
قمار هم بین اینها از زنانه و مردانه رواجی دارد که شبی پانزده و شانزده الی سی هزار تومان برد و باخت میشود . شبی یکهزار و دویست تومان به صاحبخانه و مجلس میدهند بساط را راه بیندازد
توپ پانصد و هزار تومان میبندند . عبدالعلی خان [ خواجهنوری ] میگفت در کلوپ ایران شبی صد هزار تومان بردوباخت میشود .
📄 روزنامه خاطرات عینالسلطنه ، جلد ۱۰ ، صفحه ۸۰۷۳
توپ پانصد و هزار تومان میبندند . عبدالعلی خان [ خواجهنوری ] میگفت در کلوپ ایران شبی صد هزار تومان بردوباخت میشود .
📄 روزنامه خاطرات عینالسلطنه ، جلد ۱۰ ، صفحه ۸۰۷۳
📌 فروشندهٔ باغ فوق به
#حاج_علینقی_کاشانی ، که پسکوچه و بدون آبِ روان و با قیمتِ بالا بود ، بهنحوی که عینالسلطنه را متحیّر کرد ، « میرزا ابراهیمخان نبیلالسلطنه » است که بعدها پسرش ، فضلالله نبیل رئیس دفتر
#فرح_پهلوی شد و دخترش ، زهرا نبیل سناتور .
#نبیلالسلطنه و فرزندانش از
#بهائیان سرشناس بودند .
این نوع معاملات مشکوک [خرید ملک به قیمتی بسیار بالاتر از قیمت متعارف] در زمان جنگ جهانی دوم ، و بحرانهای مالی که قوانین نظارتی شدید وجود دارد به معاملات صوری بهمنظور تبادل غیرقانونی پول [
#پولشویی ] شبیه است ...
#علینقی_کاشانی بخش مهمی از ثروت پیشین خود را از طریق کارخانهٔ ریسمانریسی سمنان به دست آورد . او احداث کارخانهٔ فوق را در سال ۱۳۰۵ در زمینی که
#حاج_میرزا_آقا_فامیلی ، بزرگ طایفه فامیلی سنگسر و سمنان ، در اختیارش گذارد [ مجانی یا با قیمت نازل ] شروع کرد . کارخانه ریسمانریسی سمنان در شهریور ۱۳۱۰ با حضور
#رضاشاه افتتاح شد احداث این کارخانه در سمنان به دلیل کشت وسیع پنبه در اراضی بین آرادان و
#سرخه بود که در آن زمان مرغوبترین پنبه ایران بهشمار میرفت. بخش مهمی از زارعین این اراضی از طوایف شبان
#سنگسر بودند که از زمان صفویه بهتدریج به سُرخه و آرادان مهاجرت کردند و شیوهٔ زیست و معیشت خود را از دامداریِ کوچنده به زراعت و یکجانشینی تغییر دادند ...
📌 عینالسلطنه در همان یادداشت ۵ تیر ۱۳۲۴ افزوده است :
این آدم [ حاج
#علینقی_کاشانی ] پنبه را از دولت [ انحصار بود ] به لطایفالحیل ارزان خرید و به هر قیمت دلش خواست فروخت [ ! ] سی و سه سال قبل در دوران احمدشاه قاجار
#عینالسلطنه مینویسد :
📝 شش ساعت از دسته گذشته ، شاهآباد رسیدیم . اسبها رمق ندارند و خیلی آرام حرکت میکنند . باد میآمد و سرد بود ؛ عکس
#عباس_افندی [
#عبدالبهاء، سومین شخصیت محوری
#بهائیت ] در صدر اطاق آویخته بود از وقتی که « میر [ ؟ ]
#علینقی_کاشانی » مدیر این راه بود تمام عملهجات را از
#بابیها گرفته بود . حالیه هم باز همانها هستند . به این جهت است که عکس عباس افندی در اطاقها است .
📄 روزنامهٔ خاطرات عینالسلطنه ، جلد ۵ ، صفحه ۳۸۰۹
گمان میرود منظور از « میر
#علینقی_کاشانی » فوقالذکر همان « حاج علینقی کاشانی » است که در جوانی «میرزا علینقی» خوانده میشد