💢 در زندان وجود ذهنی (2) 🔰حجت الاسلام سید محمد هاشمی ⭕️6. در مسیر استدلال بر وجود ذهنی سه برهان اقامه شده است (عدم خارجیت کلیات، عدمیات، صرف الشیء ها و لزوم موطنی برای آنها). 🔹گاهی برخی طلاب در این مسیر سوالی را در مقابل می بینند و آن اینکه تمامی این براهین تنها وجود ذهنی را در باب معقولات اولی ثابت می کند، و علم حسی و خیالی را نمی تواند ثابت نماید. 🔹پاسخی که به ذهن نگارنده می رسد این است که سه برهان مرقوم در کتاب شریف بدایه بخشی از استدلال علامه است، استدلال ایشان را باید به طور کامل دید به نظر می رسد استدلال علامه این گونه است: 🔹در ابتدای فلسفه معلوم شد که علم حصولی ما تا مرحله ی معقول اول با خارج منطبق است، پس اساسا اگر پای ذهن در میان باشد مدرکات ذهنی ما مطابق خارج هستند (کما فی الذهن کذلک فی الخارج) در اینجا اگر بتوانیم ذهن را ثابت کنیم این مطلب برای تمام مراتب سه گانه ی ادراک تمام است. برای اثبات ذهن از سه برهان استفاده می کنیم و نشان می دهیم باید موطنی غیر از موطن وجود عینی وجود داشته باشد. 🔹پس علامه ی طباطبایی از این سه برهان برای اثبات اصل ذهن استفاده کرده است و تطابق سایر ادراکات (حسی و خیالی) بعد از اثبات اصل ذهن به واسطه ی دفع سفسطه اثبات می شوند لذا به نظر می رسد استدلال بدایه بر مطلب نسبت به سه مرحله ی ادراک تمام است و اشکالی بر آن وارد نیست. البته با تقریری وجود ذهنی را می توان بدیهی و غیر محتاج به این ادله دانست. ⭕️7. مساله ی اساسی دیگر در این باب، نسبت باب وجود ذهنی و تخصص نوع ثالث است، به نظر نگارنده، علت اشکال ملاهادی به صدرا و عدم پذیرش نظر او در اسفار، عدم توجه و التفات کامل ایشان به بحث بسیار دقیق تخصص نوع ثالث است. در نوشته ی مجزایی بیشتر پیرامون تخصص نوع ثالث سخن خواهیم گفت. ⭕️8. تفکیکی دقیق در بحث وجود ذهنی در مطاوی عبارات مرحوم علامه وجود دارد که در جلسات درس استاد فرحانی به تفصیل به آن پرداخته شد، این تفکیکِ دقیق، جدا کردن وجود ذهنی از وجود فی الذهن (در واقع وجود فی النفس) است وجود فی الذهن یا همان حقیقتی که برای نفس حاصل می شود به حمل شایع کیف نفسانی و علم است و یک حقیقت عینی خارج است و تفاوت آن با وجودات فی الخارج این است که این وجود از عوارض و حقایق حاصله برای نفسِ انسانی است، اما وجود ذهنی همان وجودی است که تنها به حمل اولی "حیوان ناطق" است و هیچ عینیت و خارجیتی ندارد و همان وجود مقیس الی الخارج است که پیش از این توضیح داده شد. 🔹در باب تقسیم وجود به ذهنی و خارجی منظور از وجود ذهنی همین مفهوم ذهنی انسان است نه وجود عینیِ حاصل برای نفس، زیرا این وجود عینی خود به نوعی وجود خارجی است از این رو کار بر کسانی که می خواهند در این باب، وجود ذهنیِ قسیمِ وجود خارجی را به نوعی به وجود خارجی برگردانند مشکل خواهد بود. ⭕️9. تفکیک فوق سوالی اساسی پدیدار می کند. آن سوال این است که مقسم تقسیم به وجود ذهنی و خارجی چیست؟ زیرا دو قسم در این تقسیم یکی عینیت دارد و دیگری ندارد و عنصری بی اثر است. اگر قائل شویم که مقسم چیزی فراتر از وجود اصیل است باید عینیتی برای عنصری غیر از وجود قائل شویم حال آنکه طبق اصالت وجود تنها وجود است که عینیت دارد لذا یکی از مسائل اساسی که باید مورد تامل قرار گیرد روشن ساختن موضوع این مرحله از بدایه است. ⭕️10. بحث وجود ذهنی موضوعا متفاوت از بحث های پیرامون علم و عالم و معلوم و بحث های نفس شناسی است، لذا ورود به چنین مباحثی در میان تقریر بحث وجود ذهنی هم رهزن است و هم به تقریر آن مباحث لطمه می زند. باید توجه داشت که وجود ذهنی پیرامون عنصر تطابق ساز سخن می گوید نه اتساع نفس و یا اتصال با عقل فعال. ⭕️11. از مجموعه ی مطالب این باب به دست می آید که در مرحله ی علم حصولی و وجود ذهنی، انسان به هیچ وجه و تا پایان زندگی به طور مستقیم نمی تواند به خارج دسترسی داشته باشد، بلکه همیشه باید از محیط وجود ذهنی به خارج بنگرد، اساسا او در این مرحله از خارج بما هو خارج محروم است و سهمی جز ماهیتی بی اثر نصیبش نیست. به عبارت دیگر او در این مرحله ذهنی گرفتار است. پس باید به دنبال نجات باشد... @ofoqemobin