🔅*تو مجتهدی* 👌روایت رهبر انقلاب از حساسیت پدرشان در امور درسی و شروع مسیر علمی... 🌺انتشار به مناسبت 🔵 *پدر* ما را عادت داده بود که هیچ فرصتی را از دست ندهیم و هیچ روزی را بدون بهره‌گیری از درس و مباحثه نگذرانیم. 🔸ایشان از فرصت تعطیلی درس حوزه در ایام ماه محرم و همچنین ماه‌های تابستان هم بهره می‌گرفت... چیزی را به نام «تعطیلی تابستانی» قبول نداشت و می‌گفت: ما در شهر نجف اشرف علی‌رغم هوای طاقت‌فرسا و گرمای سخت، دروسمان را ادامه می‌دادیم؛ بنابراین تابستان‌ها در مشهد چرا درس و تحصیل باید تعطیل می‌شد؟‍! ⭐️ پدر بر درس خواندن ما به‌طور مستمر نظارت می‌کرد. ما را گاه با تشویق و گاه با تندی، به این امر ترغیب می‌کرد. من همیشه تسلیم روش پدر و مجری خواست او بودم. هرگاه در مورد درسی که می‌خواندم، اظهار نظر می‌کردم، پدرم خیلی خوشحال می‌شد و به من که چهارده پانزده ساله بودم، می‌گفت: تو مجتهدی و قدرت استنباط داری. 💥 با برادرم مباحثه می‌کردم. پس از مباحثه، پدر ما را به اتاق خود می‌خواند، از ما پرسش می‌کرد و آنچه را نتوانسته بودیم بفهمیم، برایمان توضیح می‌داد... ❗️ به‌خاطر هیبت و جدّیت پدر در اثنای درس و مذاکره، من و برادرم بر سر این که کدام دورتر از پدر بنشینیم، با هم کشمکش داشتیم! ... ✅ این سختگیری ما را منضبط بار آورد و از انحرافاتی که برای برخی فرزندان روحانیون به علت عدم توجه به آنها پیش می‌آمد، به دور داشت... من توانستم علوم عربی و سطوح فقه و اصول را در پنج سال‌ونیم به پایان برسانم... 💡برگرفته از خاطرات خودگفته رهبر انقلاب در کتاب «خون دلی که لعل شد» @omid_emam