مینویسم عشق و بی‌تردید میخوانم جنون هرکسی دیوانه‌تر، السّابِقونَ السّابِقون مینویسم عشق و بی‌تردید میخوانم حسین عاقلان دانند لـٰـکن، اکثرا لایـَـعقـِـلون این سرشت ماست؛ از خاکیم، خاک کربلا سرنوشت ماست پس إنّا إلَیهِ الرّاجِعون صِرف یک دل‌دادن و عرض‌ارادت شرط نیست مُهر باید کرد این دِلنامه را با عَقد خون پرچم او از ازل بالاست؛ بالا تا ابد باد این پرچم بلند و هرچه جزآن سرنگون * * * * عشق او جاری‌ست حتی در مرام اهل‌بیت می توان فهمید این را از کلام اهل بیت هم شتابش بیشتر هم اینکه جایش بیشتر کشتی اش هم فرق دارد با تمام اهل بیت در نهایت جمع خواهد گشت با نام حسین سفره‌ای که پهن می گردد به نام اهل بیت * * * * اشک می‌ریزیم و با ذکرت عبادت می‌کنیم باز هم از راه دور عرض ارادت می کنیم ما همه بیمارهای دوری از شش گوشه ایم بین هیئت ها ز یکدیگر عیادت می کنیم زودتر راحت کن از درد فراقت خلق را ما به‌این دوری مپنداری که عادت می‌کنیم فرق دارد گریه ی نوزادی ما با همه ما برایت گریه از وقت ولادت می کنیم هر غمی دیدیم، فرمودند فَٱبْکِ لِلحُسین بعداز آن هرجا غمی دیدیم یادت می‌کنیم دوستت‌دارم من ای‌ درجسم عالم جان، حسین آذری میخوانمت:جانیم سَنَه‌ قُربان‌حسین @omid_emam