💠🔷💠🔷💠🔷💠🔷💠🔷 ﷽ 💠 گفتگو‌ با دکتر محمدعلی مهدوی راد درباره سال‌های آشنایی‌اش با دکتر شریعتی 🗒 زمان: ۰۲ تير ۱۴۰۱ 🔹دکتر محمدعلی مهدوی راد سال ۱۳۳۴ در نیشابور زاده شد. تحصیلات ابتدایی را در همان دیار گذراند و پس از آشنایی با مقدمات ادبیات عرب، در سال ۱۳۴۸ وارد حوزه علمیه مشهد شد و در مدرسه آیت ا... العظمی میلانی که با شیوه منظم و نو اداره می‌شد، تحصیل علوم دینی را آغاز کرد. او در همان سال‌های تحصیل در مشهد با استاد محمدتقی شریعتی آشنا شد و از محضر او بهره می‌برد. آشنایی او با دکتر شریعتی به همان سال‌های حضور در محضر استاد شریعتی بازمی‌گردد. 🔻 شما سال‌ها از محضر استاد محمدتقی شریعتی بهره‌مند شدید. نخستین‌بار چه زمانی با دکتر علی شریعتی آشنایی پیدا کردید؟ من فقط یک بار آن زنده‌یاد را دیده‌ام، آن هم در محضر استادشریعتی بود. البته چنان‌که پیش‌تر گفتم، کتاب‌ها و جزوه‌های منتشرشده‌اش را خوانده و بسیاری از سخنرانی‌هایش را شنیده بودم. احترام ویژه‌ای برای وی قائل بودم، به ویژه به این علت که استاد شریعتی از فرزندش به نیکی یاد می‌کرد. رهبر معظم انقلاب که برای من و بسیاری از هم‌نسل‌های من در مشهد نقش مراد را داشتند، از او به نیکی یاد می‌کردند. یادم نمی‌رود روزی در «تالار کتاب» که کتاب‌فروشی مهمی بود و آثار روشن‌فکران را در مشهد نشر می‌داد، در خیابان نادری (خیابان شیرازی کنونی)، معظم‌له را دیدم. پرسیدم: می‌خواهم تفسیر مطالعه کنم. چه تفسیری بخوانم؟ فرمودند: پرتوی از قرآن. عرض کردم: این تفسیر که ناقص است! فرمودند: همین اندازه را بخوانید و بفهمید. ان‌شاءا... بقیه را هم می‌نویسند. فرمودند: تفسیر نوین استاد شریعتی را هم بخوانید. با اینکه آن روز با آثار شریعتی تقریبا آشنا بودم، پرسیدم: کتاب‌های دکتر را هم بخوانم؟ فرمودند: حتما، البته با دقت و احتیاط. بعد به صاحب کتاب‌فروشی گفتند: اگر دارید، به ایشان بدهید. نشر کتاب‌های شریعتی ممنوع بود، او «فاطمه فاطمه است»، «قاسطین و مارقین و ناکثین» و «نیایش» را در پستوی فروشگاه دسته‌بندی کرد و به من داد. 🔻 پس نخستین‌بار از طریق رهبر معظم انقلاب با آثار دکتر آشنا شدید! پس از آن، آیا دکتر را در حضور پدرشان دیدید؟ بله، دیدار دکتر برایم آرزو بود. طبق معمول، روزی که به محضر استاد رفتم، آقای دکتر نوراللهیان، دکتر سرجمعی (پزشک مخصوص استاد و از شاگردان دیرین او) هم بودند. استاد چهارزانو نشسته بود و ملحفه‌ای سفید روی پایش بود. تکیده و خسته به نظر می‌رسید. بحث درباره معجزه بود، اما چگونگی آن یادم نیست. آقای دکتر نوراللهیان -پیش‌تر گفتم از شاگردان و ملازمان آیت‌ا... حاج میرزا جوادآقا بود و در طیف «مکتب تفکیک»، و درس تفسیر حاج میرزا جوادآقا را تقریر می‌کرد- گفت: این سخن صاحب المیزان است. استاد شریعتی که احترام بسیار زیادی برای علامه طباطبایی قائل بود و در مقامی دیگر از آن سخن گفته‌ام فرمود: بعید است علامه طباطبایی چنین بگوید. این بیان مساوی است با انکار اعجاز. آقای دکتر نوراللهیان اصرار می‌کرد ایشان که گفته است. استاد با ملاحت و لطافتی خاص فرمود: آقا، به مطلب نرسیده‌اید. علامه بسیار دقیق‌النظر است. دکتر که آرام نشسته بود، با لبخندی گفت: الحمدلله که من نگفته‌ام، و گرنه این هم می‌شد یک بلوا! با این تعبیر، فهمیدم گوینده این سخن دکتر شریعتی است. پس از اندکی، مهمان‌ها رفتند و دکتر به مشایعت آنان به پا خاست. از استاد پرسیدم: آقای دکتر هستند؟ گفت: بلی. زنده‌یاد شریعتی برگشت. استاد من را معرفی کرد و با بزرگواری گفت: در این تنهایی، ایشان لطف می‌کند و بسیار به من سر می‌زند. من پس از اندکی تعریف، تمجید و ستایش از دکتر و آثارش گفتم: آقای دکتر! با فضای مشهد که آشنا هستید. من قبل از آنکه به محضر استاد برسم و به جلسات آقای خامنه‌ای راه پیدا کنم مخالف شما بودم و گاهی از شما غیبت کرده‌ام و بدگویی. گفت: آقا سیدعلی‌آقا؟ گفتم: بلی. در ستایش معظم‌له سخن گفت و تأکید کرد: قدر ایشان را بدانید. متفکر بزرگی هستند. بعد ادامه دادم:، اما پس از این آشنایی، به شما و آثار شما علاقه پیدا کردم و بسیار از شما دفاع کرده‌ام و دفاع می‌کنم. دکتر با ملاحت و با لحنی آمیخته به مهربانی گفت: چه مدتی بدگویی کردید و مخالفت، و چه زمانی است که دفاع می‌کنید و ستایش؟ گفتم: اولی را شاید حدود یک سال و نیم و دومی را که ادامه دارد بیش از دو سال و نیم است. لبخندی زد و با تبسم گفت: خب، خیلی هم طلبکارید! گفتم: «شهادت» شما مرا بیدار کرد و «نیایش» دگرگون. آن روز که در حجره مدرسه جعفریه «فاطمه فاطمه است» را می‌خواندم، حال عجیبی داشتم، مخصوصا در صفحات انتقال از مقدمه بحث و طرح فاطمه زهرا (س) به عنوان الگو. گفت: من همه امیدم به شما طلبه‌های جوان است. بار‌ها گفته‌ام اگر امیدی و انتظاری می‌توان داشت، از روحانیت است و در میان روحانیت چشمم به شما طلبه‌های جوان است.