🔹 دهه 1960م دهه تعمیم این اصطلاح از فرقه یاد شده به برخی جریان ها در حیطه ادیان دیگر ـ مشخصا اسلام ـ است. در سال 1967م است که عزیز احمد، نویسنده مسلمان از شبه قاره با نوشتن مقاله ای درباره افکار مودودی، به رابطه او با جریان «بنیادگرای ارتدکس» در پاکستان اشاره می کند (Ahmad, 1967, pp. 369-380) گام های پسین چند سال بعد توسط پژوهشگران انگلیسی نویس عرب و مسلمان برداشته شد که آنچه ایشان بنیاد گرایی خواندند، جریان اخوان المسلمین و جریان هایی مرتبط در جهان عرب بود (Dessouki, 1973. pp.187-195; Fakhry, 1977, pp.97-107). با رخداد انقلاب اسلامی ایران در بهمن 1357/ اوایل 1979م، جریانی که جمهوری اسلامی بر آمده و نماینده آن بود به عنوان گزینه ای از بنیادگرایی شناخته شد و در نوشته هایی که در سال 79 و 80، این بار نه توسط مسلمانان، بلکه توسط پژوهشگران غربی نوشته شد، نام بنیاد گرایی به خود گرفت (Haines, 1979, pp. 365-366; Griffth, 1980,pp.47-59) و این مقالات زمینه شکل گیری یک اصطلاح برای کاربرد در طیف وسیعی از مصادیق بود که دامنه وسیعی از جریان های تند سلفی تا شیعی را در جهان اسلام در بر می گرفت. در دهه 1980م اصطلاح بنیادگرایی برای گروه های تندرو از یهود نیز به کار گرفته شد (Freund , 1987, pp. 216- 228) و حتی به ادیان دیگر چون هندو، بودایی و سیک توسعه یافت و کوشش شد تا جامعیتی فارغ از دین خاص برای آن در نظر گرفته شود (Schied, n.d. pp. 603-614; Marty & Appleby, 1991, Vol. I, pp. 531-590). 🔹 آنان که به دنبال یک محور مشترک در میان مصادیق بنیادگرایی بودند، بیشتر افراط گرایی و تندروی و دوری از اعتدال در رفتار اجتماعی ـ سیاسی را مطرح می کردند (Mohaddessin & Jafarzadeh, 1995, pp.77-83) و این با کاربردهایی واکاوی می شود که از اواسط دهه 1990م به عنوان بنیادگرایی معتدل دیده می شود (Pelletreau et al., 1995, pp. 69-76; Mawsilili, 1999, all Hashmi, 2004, p.261;). حتی شید به مورد هندو اشاره کرده که از نظر او «بنیادگرایی فاقد بنیادها است (Schied, n.d. pp. 603-614)، یعنی جریان های موسوم به بنیادگرا حتی در این باره نیز اشتراک ندارند. سابقه معنای ضمنی منفی در اصل اصطلاح، هم چنان با کاربرد تعمیم یافته آن نیز همراه بوده است و با وجود این که برخی از نخستین کاربران آن برای جریان های اسلامی افرادی مسلمان بودند، اما هرگز این اصطلاح از سوی آنان که عنوان بنیادگرا یافته اند، پذیرفته نشده است. مشکل دیگر مسلمانان با اصطلاح، فقدان یک ریشه تاریخی برای کاربرد آن در فضای بومی و وارداتی بودن آن است. همین مشکلات و ضرورت استفاده از یک جایگزین برای تعبیر بنیادگرایی موجب شد تا از دهه 1980م در کشورهای عربی تعبیر «الاصولیه» (VOll, 1995, p.33) و به زودی معادل آن «اصولگرایی» در ایران رواج گیرد؛ عناوینی که مانند سلفیه، افراد نامیده شده به اصولگرایی، به حمل این عنوان فخر می کردند و آن را دارای معنایی ستایش آمیز می یافتند. به هر حال، هنوز جای یک اصطلاح خنثی در این باره خالی مانده است و سیالیت و چند معنایی اصطلاح نیز همچنان باقی است. 🔹 به طور کلی، به نظر می رسد باید گفت اصطلاح بنیاد گرایی و نیز اصولگرایی در طی چند دهه در معانی تعمیم یافته در فضاهای متفاوتی به کار رفته است که نمی توان با چند مؤلفه مشخص را بین همه آنها مشترک دانست و باید پذیرفت که این اصطلاح در کاربرد چندین دهه ای خود، تعبیری سیال و پر فراز و فرود بوده است؛ اما در مجموع، ارزش عملی ـ سیاسی این اصطلاح بر ارزش نظری ـ دینی آن غلبه یافته است. 🌀 منبع: مجله بنياد گرايي و سلفيه بازشناسي طيفي از جريان‌هاي ديني، به کوشش دکتر حسين هوشنگي و دکتر احمد پاکتچي، انتشارات دانشگاه امام صادق، 1390ش. 🆔 @OstadPakatchi