💠🔷💠🔷💠🔷💠🔷💠🔷 ┈••✾• ﷽ •✾••┈ 🌀نظریه ی معناشناسی دستوری و زمینه ی کاربرد آن در مطالعات قرآنی 🔹ارائه: دکتر احمد پاکتچی 💠 اشاره: 💎 آنچه از نظر خوانندگان می گذرد چکیده ای از سمینار نظریه های معناشناسی دستوری و زمینه ی کاربرد آن در مطالعات قرآنی است که با حضور دکتر پاکتچی در زمستان سال 1380 در سالن شهید مطهری دانشگاه امام صادق (علیه السلام) و به همت معاونت پژوهشی دانشکده ی الهیات، معارف اسلامی و ارشاد برگزار شده است. 💎 موضوع مورد بحث ما نظریه های معناشناسی دستوری و کاربرد آن در مطالعات قرآنی است. واقعیت آن است که این نوع بحثها معمولاً با یک گفتگوی ساده شروع می شود و آنگاه شکل برنامه ای جدی به خود می گیرد. در عین حال شاید زمان اجرا هم حرف چندانی برای گفتن نباشد. منظور از معناشناسی دستوری در اینجا معناشناسی مبتنی بر گرامر است و این که برخی افراد از این عبارت برداشت های تجویزی می کنند باید اصلاح شود. برای ورود به بحث باید عرض کنم که علت انتخاب این موضوع، ناآشنا بودن نسبی این بحث با حوزه ی قرآنی است. ورود یک اندیشه ی معناشناختی به حوزه ی مطالعات قرآنی - اگر اشکال سنتی و کلاسیک آن را در قرون گذشته نادیده بگیریم و منظورمان دیدگاه های معناشناسی به معنای علم نوین معناشناسی باشد- حداقل چیزی حدود نیم قرن سابقه دارد. همچنین بد نیست بدانید که نیمی از این بحث تا حد زیادی دست نخورده باقی است و شاید تشویقی برای دوستان باشد که در این زمینه وارد کار شوند؛ به خصوص این که استقبال از حوزه ی معناشناسی در رشته ی قرآن و حدیث زیاد شده و رساله های فراوانی در این خصوص نوشته می شود. ما در حوزه ی معنا، دو نوع معنا را بررسی می کنیم؛ یکی رابطه ی واژه ی نص و معنا و دیگری معنا در نظام معنا که در این خصوص در واقع رابطه ی معنا با معنا سنجیده می شود، بدون آنکه گفتگویی درباره لفظ به میان آوریم؛ تأكيد ما در این مباحث نیز بیشتر بر بخش دوم مباحث معناشناسی است. گاهی اوقات مطالعه ی ما از معنا صرفاً توصیفی است؛ یعنی سعی می کنیم معنا را با استفاده از ابزارهای زبانی که در اختیار داریم تبیین کنیم که این نوع مطالعه، بسیار سطحی و بدون عمق است، اما گاهی اوقات در حوزه ی بررسی فواید معناسازی حرکت می کنیم؛ یعنی می خواهیم ببینیم این معنا اساساً چگونه ساخته شده است. مطالعه ی توصیفی در حوزه ی معنا شباهت زیادی به بعضی کتاب های لغت پیدا می کند که لغتی را می آورند و مطالبی درباره ی معنای آن توضیح می دهند. این مطالعه در درجه ی اول از عمق چندانی برخوردار نیست، ولی با بررسی این موضوع که این معنا با ترکیب چه عوامل و عناصری به وجود آمده است، مطالعه ی معناشناسی ما عمیق تر خواهد شد. 💎 در فرایند معناسازی سه عامل مهم (دو عامل درون زبانی و یک عامل که گاهی درون زبانی و گاهی برون زبانی است) دخيل اند؛ وقتی در زبان فارسی اصطلاحاً می گویند فلانی آدم فروش است، حداقل دو رابطه ی دستوری جدی در آن وجود دارد که این کلمه را معنادار کرده است؛ اما چیزی که در کنار این دو عامل اهمیت دارد، كانتكس (contex) یا بافت زبان است. ما به راحتی درک می کنیم که آدم فروش با مس فروش و گل فروش و کبریت فروش تفاوت دارد؛ وقتی می گوییم گل فروش، یعنی کسی که دقیقاً گل را می فروشد و معنای فروختن یعنی همان معنی بیع وشراع که از آن می فهمیم، ولی مراد از آدم فروشی این نیست که خرید و فروشی انجام شده باشد؛ بلکه ما این فعل را تعبیر به فروختن می کنیم و می گوییم فلان کس مثلاً دوست خود را لو داده یا مشکل دیگری برایش ایجاد کرده است؛ پس در اینجا پای عامل سومی به میان می آید که همان بافت است. بافت می تواند درون زبانی (مقالیه) و برون زبانی (حالیه) باشد. در مطالعات قرآنی، بیشتر کارهای صورت گرفته در مقوله ی معناشناسی، تحليل عناصر واژگان است. ده ها نفر را سراغ داریم که به معناشناسی در حوزه ی قرآن پرداخته اند و بدون استثناء همه ی آنها تکیه بر عناصر واژگانی داشته اند، ولی تا به حال این دو موضوع دیگر یعنی روابط دستوری و نقش بافت در حوزه ی معناشناسی به طور جدی بررسی نشده است.