گزیده ای از جلسه نقد کتاب : «دین و مدلهای فرهنگی» تالیف دکتر علیرضا قائمی نیا
در این نشست حجتالاسلام و المسلمین علی راد؛ عضو هیئت علمی دانشگاه تهران سخنرانی کرد که گزیده آن را در ادامه میخوانید؛
ضرورت تفسیر فرهنگی از اسلام
ما امروزه در حوزه دینپژوهی دو رویکرد غالب را شاهد هستیم: رویکرد سنتی و مدرسهای که در حوزه و دانشگاه ما وجود دارد و رویکردهای مدرن و جدید که ممکن است در داخل گفتمان مدرسهای هم باشند. در رویکرد اول متنمحور و کتابمحور هستند تا مسئلهمحور، کتابمحورند تا دانش و روشمحور. در مقابل چالشهای جدید در حوزه مطالعاتی خودشان رویکرد انفعالی و تقریبا شبه انسداد را شاهد هستیم چه در حوزه و چه در دانشگاه. این رویکرد تکروشی است و با روش کاملا کلیشهای و کهنه به تحلیل مسائل میپردازد. برآیند این رویکرد در حوزه دینپژوهی و اسلامشناسی نهایتا این است دین چه گفته و قرآن چه گفته است نه اینکه قرآن چه میگوید و برای بشر امروز چه رهاوردی میتواند داشته باشد و نسبت اسلام و قرآن با گفتمانهای جدید علمی دنیای مدرن چیست.
در رویکرد دوم کاملا مسئلهمحور هستند تا کتابمحور و متنمحور. این مسئله است که رویکرد را به تکاپو وادار میکند و به نقد و نظر میپردازد. شاید اقتضای دنیای مدرن است از هر چیزی حتی دین انتظار پاسخگویی به نیازهای انسان دارد. رویکرد مدرن خودش را در انحصار یک روش محصور نمیکند و از تمامی روشهای ممکن برای حل مسئله کمک میگیرد و یک رویکرد میانرشتهای دارد. این نکته اول که خواستم جایگاه کتاب را در گفتمان دینپژوهی معاصر تقریر کنم.
دومین نکته ضرورت تفسیر فرهنگی از اسلام است. ما تاکنون انواع تفسیرها از اسلام را تجربه کردیم اما جای خوانش و قرائت فرهنگی از اسلام و نشان دادن ظرفیتها و ویژگیهای آن خالی است. در سده اخیر برخی نواندیشان تکاپوهایی در این زمینه داشتند ولی این یک ضرورت است که بر دینپژوهان بایسته است تفسیر فرهنگی خود از اسلام را بیان کنند و ظرفیتهای تفسیر فرهنگی اسلام را بیان کنند. اساسا یک نظریه فرهنگی جامع و مانع از اسلام در اختیار ما نیست تا با استناد به آن به نقد نظریههای فرهنگی رقیب بپردازیم چه برسد به اینکه از این نظریه به سطح مدلها حرکت کنیم. به همین سان ضرورت دیگری در تفسیر فرهنگی قرآن و تفسیر فرهنگی از سنت نبوی را شاهد هستیم. ما هنوز ملاکی که آیات فرهنگی قرآن را تمایز بدهد در اختیار نداریم.
عصریسازی اسلام و پاسخ به نیازهای جدید
ضرورت سوم ضرورت عصریسازی فرهنگ اسلام یا اسلام فرهنگی با مقتضیات دوران جدید است. این شکافی که الآن در ساحتهای مختلف شاهد هستیم ناشی از فقدان عصریسازی و بروزرسانی این فرهنگ است. گویی بخشی از جامعه اسلامی همچنان در هزارههای قبل زندگی میکند و با انسان مدرن سر ستیز دارد. لذا ما نتوانستیم حرکت موازی و متناسب با این جریان داشته باشیم. پس ما نیاز به تغییر رویکرد در مطالعات دینپژوهی داریم. ما نیاز ضروری به تفسیر فرهنگی اسلام و قرآن داریم و به مدلی که بتواند نظریه برخواسته از اسلام را به روز کند و متناسب با مقتضیات انسان مدرن باشد.
کتاب آقای قائمینیا در این فضا قرار میگیرد و میتواند به این سه ضرورت و نیاز پاسخ دهد. با خواندن این کتاب این حس به خواننده منتقل میشود نویسنده کتاب چنین دغدغهای دارد و دنبال تغییر در رویکرد و پاسخ به این نیاز و ضرورت است و انصافا هم ایشان در این مهم موفق بودند. ✨
@OstadRad✨