🔖 قسمت قبل | نقد و بررسی مکاتب اخلاقی ۱۹ 🧩 سودگرایی (واقع‌گرایی) ۲ ♻️ سودگرایی جان استوارت میل بنتام معتقد بود كه اصالت با سود و لذت فردی است و سود جمعی صرفاً ابزار و وسیله‌ای است برای وصول به لذت شخصی. به تعبیر دیگر، بنتام سود جمعی را دارای ارزش غیری می‌دانست. اما میل معتقد است كه اصالت با سود و لذت جمعی است. یعنی میل سود جمعی را دارای ارزش ذاتی می‌داند. خود وی در این باره می‌گوید: من در حقیقت هرگز درباره این اعتقاد كه خوشبختی معیار همه قوانین و اصول رفتار و غایت زندگی است تردیدی نداشتم. لیكن اكنون بر این نظرم كه این غایت تنها در صورتی حاصل خواهد شد كه خود غایت مستقیم نباشد. (من فكر می‌كنم) تنها كسانی خوشبخت هستند كه اندیشه خود را بر هدفی غیر از خوشبختی خود متمركز می‌سازند. وی تأكید می‌كند كه تمایز كیفی لذات عالی و دانی را باید در نظر گرفت و همواره باید لذات عالی را بر لذات دانی ترجیح داد. میل‌ در تبیین اصل سود می‌گوید: «عقیده‌ای كه فایده‌مندی یا اصل بیشترین خوشی را به عنوان شالوده اخلاقیات می‌پذیرد از این قرار است كه اعمال انسان تا آنجا درست و شایسته است كه در جهت افزایش خوشی باشد، و آنجا ناشایسته و نادرست است كه در جهت كاهش خوشی باشد. مراد از خوشی، لذت و فقدان رنج است، و مراد از ناخوشی، درد و فقدان لذت است.» یعنی درستی یا نادرستی افعال انسانی بر اساس میزان تأثیری كه در افزایش سود عمومی دارند، اندازه‌گیری می‌شود. ✍ نقد و بررسی دیدگاه میل ۱. استنتاج باید از هست: منتقدان مدعی‌اند كه میل خواسته است از این گزاره كه «لذت‌خواهی مطابق با طبیعت انسان است و هر انسانی ذاتاً طالب لذت است»، به این گزاره منتقل شود كه «لذت خواستنی است و هر كسی باید در پی كسب بیشترین لذت برای بیشترین افراد باشد». و این یعنی استنتاج «باید» از «هست». در حالی كه «است» نمی‌تواند به خودی خود مستلزم «باید» باشد. و تلویحاً این مقدمه‌ها را نیز در همان قضیه اول خود می‌گنجانند كه عمل كردن به شیوه‌ای كه لذت و خوشبختی را افزایش دهد تنها شیوه عمل عاقلانه است و عمل كردن به شیوه عاقلانه ارزش توصیه را دارد. ۲. پیامدهای نامناسب: ‌دومین اشكالی كه در مورد این نظریه مطرح شده، این است كه مفهوم بیشترین سود برای بیشترین عده را فقط در مورد جامعه‌ای می‌توان، به درستی، اطلاق كرد كه در آن جامعه همگان متفق‌اند كه سعادت عمومی عبارت است از مثلاً داشتن بیمارستان‌ها و مدارس و مراكز عام المنفعه بیشتر و بهتر. لیكن در مورد به كارگیری این مفهوم در جامعه‌ای كه قاطبه مردم سعادت عمومی را عبارت از قتل عام مخالفان می‌دانند چه باید گفت؟ ۳. عدم جامعیت: ‌همچنان كه دیدیم، استوارت میل معتقد بود كار خوب، كاری است كه هدف از انجام آن تأمین سود عمومی باشد. و به تعبیر دیگر، میل سود عمومی را هم هدف كار اخلاقی ‌می‌داند و هم معیار تشخیص كار خوب از كار بد. اشكالی كه در اینجا مطرح می‌شود این است كه بر اساس این معیار، در جایی كه كاری فقط دارای بعد فردی باشد و هیچ سود یا زیانی برای جامعه به دنبال نداشته باشد، باید گفت كه از دایره اخلاق و ارزش گذاری‌های اخلاقی بیرون است. و حال آن كه اخلاق منحصر به اخلاق اجتماعی نیست. ۴. ادعایی بی‌دلیل: میل معیار فعل اخلاقی را سود و زیان عمومی می‌داند و معتقد است هر كاری در خدمت منافع عمومی باشد،‌ خوب؛ و هر كاری كه چنین نباشد، بد است. در حالی كه هیچ معیار و دلیلی برای این كار ارائه نمی‌دهد؛ یعنی توضیح نمی‌دهد كه چرا و به چه دلیلی افراد باید از منافع شخصی خود گذشته و آنها را برای تأمین منافع عمومی فدا كنند. او برای موارد تزاحم هم معیار مشخص نکرده است. 📘، نقد و بررسی مکاتب اخلاقی، ۱۹۳-۲۰۱ 📚 | 📮 ایتا | تلگرام | اینستاگرام | آپارات