ما این مردم را نشناخته ایم شاید هم حالا حالا نشناسیم این عکس "آقا" روی کمد همان خانواده ایست که در پُست قبل به شما معرفی کردم. خانواده ای که در یک پارکینگ از یک خانه نیمه کاره سکونت دارند. مستضعفان انقلابی، صاحبان اصلی انقلاب که فراموش شده اند. چند سال پیش دم ماه مهر مدیر مدرسه ای با من تماس گرفت که دختر باهوشی از دانش آموزان ما بخاطر مسائل مالی اجازه آمدن به مدرسه را ندارد. پدرش مخالف است. خانه حاشیه شهر، پدر رزمنده جنگ که از قضای روزگار معتاد و بی پول بود. وارد خانه که شدیم پدر شاکی از زمان جنگ گفت اینکه توان مالی ندارد و نمیخواهد بچه اش درس بخواند درس بخواند که چه بشود؟! لابه لای صحبت گفت: این همه سال خامنه ای یکبار از ما نپرسید!!! من برافروخته شدم! که چه ربطی به آقا دارد اما در جواب گفتم: من از طرف آقای خامنه ای به منزل شما آمده ام!!!!! آن بنده خدا گیج و منگ شده بود!!! یعنی از طرف خودش آمده اید که به خانواده من سر بزنید!؟ گفتم ایشان بفکر شماست و اولویت ادامه تحصیل دخترتان است و بعد تامین کار برای شما، گفت من به یک گاری برای دستفروشی راضی م؟ گفتم چی میفروشی؟ فورا جواب داد: سیگار🤣 گفتم راضی به سیگار فروشی نیستم جواب دقیقی داد: من نفروشم دیگری میفروشه! خلاصه چندی بعد که مشکل دختر حل شد و با کمک خیرین به مدرسه رفت. پدر مرا دید که واقعا از طرف رهبر اومده بودی؟ گفتم از طرف خودِ خودِ ایشون که نه!!! ولی ایشون گفته آتش به اختیار باشید! ما هم سرباز ایشون هستیم. یک کلمه ای گفت.... گفتم این به اون جوابی که درباره سیگار دادی به دَر... این پابرهنه ها آقا را بیشتر دوست دارند. https://eitaa.com/Politicalhistory