🌱 ⁉️ دروازه‌های آسمان اوّلین پرسشی که اندیشه ختم نبوّت به وجود می‌آورد، درباره رابطه انسان با جهان غیب است. چطور می‌شود که انسان اوّلیه با همه بدویت و بساطت، از طریق وحی و الهام با جهان غیب ارتباط پیدا کرده و دروازه‌های آسمان به روی او باز بوده است، امّا بشر پیشرفته کمال یافته بعدی از این موهبت محروم و درهای آسمان به رویش بسته شده است؟ آیا واقعاً استعدادهای معنوی و روحی بشر کاهش یافته و بشریت از این نظر تنزّل کرده است؟ . . . ⭕ پاسخ: این شبهه از این پندار پدید آمده که ارتباط و اتّصال معنوی با غیب مخصوص پیامبران است و لازمه انقطاع نبوّت بریده شدن هر گونه رابطه معنوی و روحانی میان جهان غیب و جهان انسان است. امّا این پندار، سخت بی‌اساس است. قرآن کریم نیز ملازمه‌ای میان اتّصال با غیب و ملکوت و میان مقام نبوّت قائل نیست، همچنانکه خرق عادت را به تنهایی دلیل بر پیامبری نمی‌شناسد. قرآن کریم افرادی را یاد می‌کند که از زندگی معنوی نیرومندی برخوردار بوده‌اند، با فرشتگان همسخن بوده و امور خارق العاده از آنها سر می‌زده بدون آنکه «نبی» بوده باشند. بهترین مثال، مریم دختر عمران مادر عیسی مسیح است که قرآن داستانهای حیرت‌انگیزی از او نقل کرده است. قرآن درباره مادر موسی نیز می‌گوید: «ما به او وحی کردیم که موسی را شیر بده و آنگاه که بر جان او بیم کردی او را به دریا بسپار؛ ما او را حفظ کرده، به تو باز خواهیم گرداند.» (قصص، ٧) چنانکه می‌دانیم نه مادر عیسی پیامبر است و نه مادر موسی. حقیقت این است که اتّصال به غیب و شهود حقایق ملکوتی، شنیدن سروش غیبی و بالأخره «خبر شدن» از غیب، نبوّت نیست؛ نبوّت «خبر باز آوردن» است و نه «هر که او را خبر شد، خبر باز آورد». قرآن باب اشراق و الهام را بر روی همه کسانی که باطن خویش را پاک کنند باز می‌داند: «انْ تَتَّقُوا اللَّهَ یجْعَلْ لَکمْ فُرْقاناً» اگر تقوای الهی داشته باشید خدا در جان شما نوری قرار می‌دهد که مایه تشخیص و تمیز شما باشد. (أنفال، ٢٩) «وَ الَّذینَ جاهَدوا فینا لَنَهْدِینَّهُمْ سُبُلَنا» آنان که در راه ما کوشش کنند ما راههای خود را به آنها می‌نمایانیم. (عنکبوت، ۶٩) 📕مجموعه آثار شهید مطهری، ج٣، ص١٧٠ ⁉️ @PorsemanShia