🔸ادامه 👇 7⃣تشنگی و بی آبی بر لشگر امام حسین ع حاکم می شود ، یاران امام حسین علیه السلام دشمن را بخاطر بستن آب ملامت می کنند ، چنان که امام زين العابدين عليهم السلام، در يادكردِ حوادث روز عاشورا فرمود ؛ « تشنگى بر حسين عليه السلام و يارانش چيره شد. مردى از يارانش به نام بُرَير بن خُضَير هَمْدانى، بر او وارد شد و گفت: اى فرزند پيامبر خدا! آيا به من اجازه مى ‏دهى تا به سوى آنان بروم و با ايشان، سخن بگويم؟ امام عليه السلام، اجازه داد. او به سوى ايشان رفت و فرمود: «اى مردم! خداوند ، محمّد را به حق، بشارت دهنده و بيم دهنده، دعوتگر به خدا با اجازه‏ اش و چراغ فروزان [راهش‏] بر انگيخت؛ و اين، آب فرات است كه خوكان و سگان صحرا در آن مى‏ روند؛ امّا ميان آن و فرزند اين پيامبر، جدايى انداخته‏ اند. آنان گفتند: اى بُرَير! زياد حرف زدى. بس است! به خدا سوگند، حسين تشنگى خواهد كشيد، همان گونه كه پيشينيانِ او، تشنگى كشيدند » 📚أمالي ، صدوق: ص 222 ح 239، روضة الواعظين: ص 204 _ بحار الأنوار: ج 44 ص 318. ❕شدت تشنگی یاران امام حسین ع در نبرد علی اکبر با یزیدیان بیشتر به چشم می آید ، نقل می کنند ؛ « سپس على اكبر عليه السلام به پيش آمد و به سختى با دشمن جنگيد و گروه فراوانى را كُشت. سپس به نزد پدرش باز گشت و گفت: اى پدر! تشنگى، مرا كُشت و سنگينىِ آهن [زره و كلاه‏خود و شمشير] ، مرا به رنج افكنده است. آيا آبى براى نوشيدن، يافت‏ مى ‏شود؟ حسين عليه السلام گريست و گفت: «واى، واى! اى پسر عزيزم! از كجا آب بياورم؟ اندكى بجنگ كه خيلى زود، جدّت محمّد را مى ‏بينى و او از جام لَبالَبش، شربتى به تو مى‏ نوشانَد كه ديگر هرگز تشنه نشوى». على اكبر عليه السلام، به ميدان باز گشت و بهترين نبردش را به نمايش گذاشت. مُنقِذ بن مُرّه عبدى، تيرى به سوى او پرتاب كرد و او را به زمين انداخت. على اكبر عليه السلام، ندا داد: اى پدر! سلام بر تو! اين، جدّم است كه به تو سلام مى ‏رساند و مى‏ فرمايد: «زودتر، به سوى ما بيا». سپس، صيحه ‏اى كشيد و جان داد. » 📚الملهوف: ص 166. أمالي للصدوق: ص 226 ح 239، روضة الواعظين: ص 207 _ مقاتل الطالبيّين: ص 115؛ بحار الأنوار: ج 45 ص 45 8⃣امام حسین علیه السلام وارد میدان می شود و در حین نبرد با آنان برای دستیابی به آب تلاش می کند اما موفق نمی شود . نقل می کنند ؛ « سپس، نبرد را متوجّه حسين عليه السلام كردند و او را از فراوانىِ زخم‏ها و ضربه‏ ها، مانند تكّه‏ گوشتى كردند. امام عليه السلام، آبى براى نوشيدن مى‏ جوييد و نمى ‏يافت و 72 زخم، برداشته بود. » 📚مثير الأحزان ص 73. ❕« تشنگى حسين عليه السلام، شدّت گرفت. نزديك فرات شد تا آبى بياشامد. حُصَين بن نُمَير، تيرى به سوى ايشان انداخت كه به دهانش اصابت كرد. حسين عليه السلام، خون را با دستش مى‏ گرفت و به سوى آسمان، پرتاب مى‏ كرد. سپس حمد و ثناى الهى را به جاى آورد و آن گاه گفت: «بار خدايا! از رفتارى كه با پسرِ دختر پيامبرت مى‏كنند، به تو شِكوه مى ‏بَرم. بار خدايا! يكايكشان را به شمار آور و يكايكِ آنان را بكُش و هيچ يك از ايشان را باقى مگذار». نيز گفته‏ اند: كسى كه به حسين عليه السلام تير انداخت، مردى از قبيله بنى ابان بن دارِم بود. » 📚الكامل في التاريخ: ج 2 ص 571، تاريخ طبري: ج 5 ص 449 _ أنساب الأشراف: ج 3 ص 407، الردّ على المتعصّب العنيد: ص 39 ❕ابن سعد نیز نقل می کند ؛ « حسين عليه السلام، تشنه شد و آب خواست. آبى با آنان نبود. مردى آب آورد و به حسين عليه السلام داد تا بنوشد كه حُصَين بن تَميم، تيرى به او زد و در دهانش نشست و حسين عليه السلام، خون را با دستش مى ‏گرفت و خدا را مى‏ ستود. » 📚الطبقات الكبرى (الطبقة الخامسة من الصحابة): ج 1 ص 472 ❕در نقل دیگر آمده است ؛ « حسين بن على عليه السلام، بانگ زد: «به ما آب دهيد!». مردى، تيرى انداخت كه گوشه دهان حسين عليه السلام را دريد. حسين عليه السلام گفت: «خداوند، سيرابت نكند!». آن مرد، تشنه شد تا آن جا كه خود را در فرات انداخت و آن قدر آب نوشيد تا مُرد. » 📚ذخائر العقبى: ص 246، المعجم الكبير: ج 3 ص 114 ح 2841، مقتل الحسين عليه السلام خوارزمي: ج 2 ص 94، كفاية الطالب: ص 435؛ المناقب لابن شهرآشوب: ج 4 ص 56 ، بحار الأنوار: ج 45 ص 300 ح 1. 🔸ادامه 👇