💠ادامه 👇 ❕یا نقل می کنند : " عبيد اللّه، زنان و كودكان را بر پشت مَركب‏هاى بدون جهاز، روانه كرد. على بن الحسين (زين العابدين) عليه السلام هم همراه آنان بود و ابن زياد، دست و گردن او را در بند نهاده بود. به همين حال، آنان را بردند تا به شام رساندند. " " أرسَلَ [عُبَيدُ اللّهِ‏] بِالنِّساءِ وَالصِّبيانِ عَلى أقتابِ المَطايا ومَعَهُم‏ عَلِيُّ بنُ الحُسَينِ عليه السلام، وقَد جَعَلَ ابنُ زِيادٍ الغُلَّ في يَدَيهِ وفي عُنُقِهِ، ولَم يَزالوا سائِرينَ بِهِم عَلى تِلكَ الحالَةِ إلى أن وَصَلُوا الشّام‏ " 📚الفصول المهمّة: ص 191، نور الأبصار: ص 144. ❕ابن جوزی عالم بزرگ اهلسنت نقل می کند : " ابن عبّاس به يزيد نوشت: «اى يزيد! از بزرگ‏ترين شماتت‏ها، اين كار تو بود كه دختران پيامبر خدا و كودكان و حرمش را به سانِ اسيرانِ احضار شده تاراج گشته، از عراق به شام بردى و دست يافتنت را بر ما و نيز چيره شدنت بر ما و اين را كه بر خاندان پيامبر خدا مسلّط شده‏اى، به مردم، نشان دادى». " كَتَبَ إلَيهِ [أي إلى يَزيدَ] ابنُ عَبّاسٍ: يا يَزيدُ، وإنَّ مِن أعظَمِ الشَّماتَةِ حَملَكَ بَناتِ رَسولِ اللّهِ و أطفالِهِ وحَرَمِهِ مِنَ العِراقِ إلَى الشّامِ اسارى مَجلوبينَ مَسلوبينَ، تُرِي النّاسُ قُدرَتَكَ عَلَينا، وإنَّكَ قَد قَهَرتَنا واستَولَيتَ عَلى آلِ‏ رسولِ اللّهِ. " 📚تذكرة الخواصّ: ص 276 ❕اسراء به همین وضعیت بر یزید وارد شدند و حاضران مجلس یزید به خاطر این پیروزی به یزید تبریک می گفتند , چنان که طبری نقل می کند : "[عبيد اللّه‏] آنان را سوار و به سوى يزيد، روانه كرد. هنگامى كه بر او وارد شدند، يزيد، همه كسانى (بزرگانى) را كه در شام حضور داشتند، گِرد آورد و آن گاه، اسيران را وارد كردند و حاضران، پيروزى يزيد را به او تبريك گفتند. " "فَجَهَّزَهُم وحَمَلَهُم إلى يَزيدَ، فَلَمّا قَدِموا عَلَيهِ جَمَعَ مَن كانَ بِحَضرَتِهِ مِن أهلِ الشّامِ، ثُمَّ أدخَلوهُم، فَهَنَّؤوهُ بِالفَتحِ. " 📚تاريخ الطبري: ج 5 ص 390، تهذيب الكمال: ج 6 ص 429، سير أعلام النبلاء: ج 3 ص 309؛ ❕ابن جوزی نقل می کند : "على بن الحسين (زين العابدين) عليه السلام و زنان، در طناب، پيچيده شده بودند. زين العابدين عليه السلام يزيد را صدا زد و فرمود: «اى يزيد! گمان مى‏برى اگر پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ما را طنابْ‏پيچ و عريان و بر شترانِ بى‏جهاز مى‏ديد، چه مى‏كرد؟!». كسى ميان مردم نمانْد، جز آن كه گريست. " " كانَ عَلِيُّ بنُ الحُسَينِ عليه السلام وَالنِّساءُ مُوَثَّقينَ فِي الحِبالِ، فَناداهُ عَلِيٌّ عليه السلام: يا يَزيدُ، ما ظَنُّكَ بِرَسولِ اللّهِ لَو رَآنا مُوَثَّقينَ فِي الحِبالِ عُرايا عَلى أقتابِ الجِمالِ؟! فَلَم يَبقَ فِي القَومِ إلّا مَن بَكى. " 📚تذكرة الخواصّ: ص 262 ❕باز علمای اهلسنت نقل می کنند : " اثاثيه حسين عليه السلام و هر كه را از خاندان و زنان او كه مانده بود، طناب‏پيچ آوردند و بر يزيد، وارد كردند و پيشِ روى او ايستادند. زين العابدين عليه السلام به او فرمود: «اى يزيد! تو را به خدا سوگند مى‏دهم، گمان مى‏برى اگر پيامبر خدا ما را طناب‏پيچ مى‏ديد، چه مى‏كرد؟ آيا بر ما دل نمى‏سوزانْد؟!»... " " ما ظَنُّكَ بِرَسولِ اللّهِ لَو رَآنا مُقَرَّنينَ فِي الحِبالِ، أما كانَ يَرِقُّ لَنا؟! " 📚الطبقات الكبرى (الطبقة الخامسة من الصحابة): ج 1 ص 488 ❕ذهبی نقل می کند : "حسين از تسليم و اسير شدن، امتناع ورزيد تا اين كه در طَف، كشته شد و فرزندانش: على، فاطمه و سَكينه را به سوى يزيد بردند. يزيد، سَكينه را پشت تخت خود قرار داد تا سرِ پدرش را نبيند و على (زين العابدين) عليه السلام در غُل و زنجير بود. " " أبَى الحُسَينُ عليه السلام أن يُستَأسَرَ حَتّى قُتِلَ بِالَّطفِّ، وَانطَلَقوا بِبَنيهِ عَلِيٍّ وفاطِمَةَ وسُكَينَةَ إلى يَزيدَ، فَجَعَلَ سُكَينَةَ خَلفَ سَريرِهِ لِئَلّا تَرى رَأسَ أبيها، وعَلِيٌّ عليه السلام في غُلٍّ. " 📚سير أعلام النبلاء: ج 3 ص 319 💠ادامه 👇