▫️ادامه 👇 ❗️و در جای دیگر بر لعن کردن معاویه چنین دلیل می آورد : " «چهار خصلت در معاويه بود كه هريك از آنها به تنهايى براى هلاكت و بدبختى او بس بود، يكى اينكه سفيهان را بر دوش امّت سوار كرد تا آنجا كه امر خلافت را بى‌مشورت امّت به دست گرفت با آنكه هنوز بقاياى صحابه و صاحبان فضيلت در ميان ايشان بودند؛ ديگر آنكه پسر مست شراب‌خواره‌ى خود را، كه حرير ميپوشيد و طنبور ميزد، جانشين خود ساخت؛ سوّم آنكه «زياد» را برادر خود و پسر ابوسفيان خواند بااينكه رسول خدا (صلّى الله عليه و آله) فرموده است: «فرزند از بستر است و نصيب زناكار سنگ است.»؛ چهارم آنكه حجر را كشت، واى بر او از حجر و اصحاب حجر، واى بر او از حجر و اصحاب حجر....» معتزله پس از صلح، از بيعت با معاويه امتناع كردند و از حسن و معاويه هر دو كناره گرفتند و به همين جهت خود را معتزله (كناره‌گيران) نام نهادند. پس از آنكه كاروان زمان، شرح‌حال معاويه را به نسلهاى بعدى رسانيد، فقهاى مذاهب اربعه در بحثهاى فقهى از معاويه به‌عنوان مثالى براى پادشاه ستمگر استفاده ميكردند! و ابوحنيفه نعمان‌بن ثابت او را «ستمگرى كه مبارزه با او واجب بوده است.» ميدانست. بنابراين، كو آن خلافتى كه براى معاويه فرض و پنداشته شده است‌؟ بعدها معتضد عبّاسى آمد و از نو كارهاى معاويه و جنايتهاى بزرگ او و سخنانى را كه درباره‌ى او گفته ميشد و رواياتى را كه درباره‌ى او نقل ميشد، منتشر ساخت و در فرمانى لعن بر او را بر همه‌ى مسلمانان توصيه كرد و اين در سال 284 هجرى بود. «غزّالى» پس از ذكر خلافت حسن‌بن على (عليه السّلام) در كتاب خود چنين نوشت: «و خلافت به مردمى رسيد كه بى‌استحقاق آن را تصاحب كردند.» " 📚صلح امام حسن علیه السلام، صفحه: ۲۷۱ ❗️و در استدلال دیگری بر لعن معاویه می گوید : " آنگاه در ميان علماى اسلام كسى را سراغ نداريم كه عايشه يا معاويه را _ به اين دليل كه دشنام صحابه را جايز دانسته و حتّى كار را به تكفير نيز كشانيده‌اند _ كافر دانسته و خارج از دين معرّفى كرده باشد. ترديدى نيست كه حكم كارهاى مشابه، هميشه يكسان است و به اختلاف زمانها تغيير نمى‌يابد، بنابراين، كسانى كه معاويه يا هر صحابى ديگرى را مورد لعن يا دشنام قرار ميدهند، بى‌كم‌وكاست محكومند به حكم عايشه و معاويه كه على و عثمان را دشنام دادند و لعن كردند. " 📚صلح امام حسن علیه السلام، صفحه: ۳۱۵ ▫️ادامه 👇