توضیحی در مورد آیات ابتدایی سوره بقره در شرح حال منافقان !!!! 🤔پرسش : آیه 19 از سوره بقره !!!! ١)  در ابتدا، كافران را به، باران شديدى كه تاريكى و رعد و برق با خود دارد، توصيف كرده است اما اينكه ارتباط باران شديد و شخص كافر در چه هست! خودش يك معضل لاينحل ميباشد. ٢) اما در قسمت دوم آيه، شاهد خلق يك شاهكار ادبى هستيم وقتى ميگويد؛ آنها از ترس مرگ، انگشتهايشان را در گوشهايشان فرو ميكنند. در كدام دوره از تاريخ بشريت، يا كدام فرهنگ و تمدن و قوم و نژادى بر روى زمين، مردم از ترس مرگ انگشتهايشان را در گوشهايشان فرو ميكنند؟ ❗️❗️❗️ 💠پاسخ💠 ❕خداوند در سوره بقره , مثالی در شرح حال منافقان می زند که بسیار زیبا و رسا بوده و معاند مفلوک اگر کمی زحمت مطالعه و تامل را به خودش می داند متوجه می شد  اشکالاتی که مطرح کرده ,  بسیار سطحی و بی مورد است اما امان از جهل و بیسوادی که نشانه عمومی افراد معاند است . ❕ما توضیح آیات ١٧ تا ٢٠ سوره بقره را از تفسیر نمونه بیان می کنیم : " در مثال دوم قرآن صحنه زندگى (منافقان ) را به شكل ديگرى ترسيم مى‏نمايد: شبى است تاريك و ظلمانى پرخوف و خطر، باران به شدت مى‏بارد، از كرانه‏هاى افق برق پرنورى مى‏جهد، صداى غرش وحشتزا و مهيب رعد، نزديك است پرده‏هاى گوش را پاره كند، انسانى بى‏پناه در دل اين دشت وسيع و ظلمانى و پر از خطر، حيران و سرگردان مانده است، باران پر پشت، بدن او را مرطوب ساخته، نه پناهگاه مورد اطمينانى وجود دارد كه به آن پناه برد و نه ظلمت اجازه مى‏دهد گامى به سوى مقصد بردارد. قرآن در يك عبارت كوتاه، حال چنين مسافر سرگردانى را بازگو مى‏كند: " يا همانند بارانى كه در شب تاريك، توام با رعد و برق و صاعقه (بر سر رهگذرانى) ببارد" (أَوْ كَصَيِّبٍ مِنَ السَّماءِ فِيهِ ظُلُماتٌ وَ رَعْدٌ وَ بَرْقٌ). سپس اضافه مى‏كند" آنها از ترس مرگ انگشتها را در گوش خود مى‏گذارند تا صداى وحشت‏انگيز صاعقه‏ها را نشنوند" (يَجْعَلُونَ أَصابِعَهُمْ فِي آذانِهِمْ مِنَ الصَّواعِقِ حَذَرَ الْمَوْتِ). و در پايان آيه مى‏فرمايد:" و خداوند به كافران احاطه دارد" (و آنها هر كجا بروند در قبضه قدرت او هستند) (وَ الله مُحِيطٌ بِالْكافِرِينَ). برقها پى در پى بر صفحه آسمان تاريك جستن مى‏كند: " نور برق آن چنان خيره كننده است كه نزديك است چشمهاى آنها را بربايد" (يَكادُ الْبَرْقُ يَخْطَفُ أَبْصارَهُمْ). " هر زمان كه برقى مى‏زند و صفحه بيابان تاريك، روشن مى‏شود، چند گامى در پرتو آن راه مى‏روند، ولى بلافاصله ظلمت بر آنها مسلط مى‏شود و آنها در جاى خود متوقف مى‏گردند" (كُلَّما أَضاءَ لَهُمْ مَشَوْا فِيهِ وَ إِذا أَظْلَمَ عَلَيْهِمْ قامُوا). آنها هر لحظه خطر را در برابر خود احساس مى‏كنند، چرا كه در دل اين‏ بيابان نه كوهى به چشم مى‏خورد، و نه درختى تا از خطر رعد و برق و صاعقه جلوگيرى كند، هر آن ممكن است هدف صاعقه‏اى قرار گيرند و در يك لحظه خاكستر شوند!. مى‏دانيم صاعقه‏ها به هر برآمدگى از زمين حمله مى‏كنند، اما در دل بيابان جز آنها برآمدگى پيدا نمى‏شود كه صاعقه متوجه آن گردد، بنا بر اين خطر جدى و حتمى است (با توجه به اينكه خطر صاعقه در بيابانهاى مسطحى همچون بيابانهاى حجاز به درجات از مناطق كوهستانى بيشتر است اهميت اين مثال براى مردم آن محيط روشنتر مى‏شود). خلاصه نمى‏داند چه كند، مضطرب و پريشان، حيران و سرگردان بر جاى خود ايستاده، نه راهى در ميان شنهاى بيابان پيدا است و نه راهنمايى كه در پرتو هدايت او گام بر دارد. حتى اين خطر وجود دارد كه غرش رعد، گوش آنها را پاره و نور خيره‏كننده برق چشمشان را نابينا كند، آرى" اگر خدا بخواهد گوش و چشم آنها را از ميان مى‏برد چرا كه خدا به هر چيزى توانا است" (وَ لَوْ شاءَ الله لَذَهَبَ بِسَمْعِهِمْ وَ أَبْصارِهِمْ إِنَّ الله عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدِيرٌ). آرى منافقان درست به چنين مسافرى مى‏مانند، آنها در ميان مؤمنان روز- افزون كه همچون سيل خروشان و باران پرپشتى به هر سو پيش مى‏روند قرار گرفته‏اند افسوس كه به پناهگاه مطمئن ايمان، پناه نبرده‏اند تا از شر صاعقه‏هاى مرگبار مجازات الهى نجات يابند. جهاد مسلحانه مسلمين در برابر دشمنان همانند خروش رعد و صاعقه بر سر آنها فرود مى‏آمد، گاهگاه فرصتهايى، براى پيدا كردن راه حق نصيبشان مى‏شد و انديشه‏هاشان بيدار مى‏گشت، ولى افسوس كه اين بيدارى همچون برق آسمان ديرى نمى‏پائيد تا مى‏خواستند چند گامى بردارند خاموش مى‏شد و تاريكى غفلت و سپس توقف و سرگردانى جاى آن را مى‏گرفت. پيشرفت سريع اسلام همچون برق آسمانى چشم آنها را خيره كرده بود، و آيات قرآن كه پرده از رازهاى نهانيشان بر مى‏داشت همچون صاعقه‏ها آنها را هدف قرار مى‏داد، هر دم احتمال مى‏دادند آيه‏اى نازل گردد و پرده از رازهاى ديگرى بر دارد و رسواتر شوند. ▫️ادامه 👇