🌷 🌷ما سه برادر بودیم؛ من، بهمن و خسرو. من کار فرهنگی می‌کردم، بهمن از فرماندهان طرح و عملیات بود و خسرو نیز جزو نیروهای یگان خط‌شکن. روزها هر کس مشغول کار خود بود و شب‌ها دور هم جمع می‌شدیم. شبی به همراه رضا شاه ویسی فرمانده طرح و عملیات نشسته بودیم که بهمن برادر بزرگم، گفت: «از ما سه نفر کدام‌مان شهید می‌شود؟» من گفتم: «خب معلوم است، من اول شهید می‌شوم.» خسرو گفت: «نه اول من شهید می‌شوم.» بهمن خطاب به من گفت: «چرا تو اول؟» پاسخ دادم:... 🌷پاسخ دادم: «چشمان من بسته است و تنها از طریق دریچه دوربینم منطقه را می‌بینم، پس اول من شهید می‌شوم.» بهمن گفت: «تو که شب‌ها فیلم و عکس نمی‌گیری اما ما شب‌ها می‌زنیم به خط، پس من اول شهید می‌شوم.» خسرو گفت: «اولین نفر منم که شهید می‌شوم، چون جزو نیروهای خط شکن هستم.» بهمن گفت: «نه تو شهید می‌شوی و نه سهراب، اولین نفر منم که شهید می‌شوم.» پرسیدم تو که در سنگر فرماندهی نشستی و دستورات را صادر می‌کنی. بهمن.... 🌷بهمن جواب داد: «ما طراح عملیاتیم، قبل از هر کس به قلب دشمن می‌رویم، منطقه را شناسایی می‌کنیم، نقشه عملیات را می‌کشیم و نیروها را می‌شماریم. هر رفتنی ممکن است دیگر برگشتی نداشته باشد.» بعد از مدتی منطقه بمباران شد و اولین کسی که مجروح و به بیمارستان منتقل شد و توفیق شهادت نصیبش نشد من بودم. خسرو در ارتفاعات سلیمانیه به شهادت رسید و جسدش را بعد از هفت سال آوردند و بعد، بهمن بر اثر اصابت مین به شهادت رسید.... 🌹خاطره ای به یاد برادران شهید بهمن و خسرو آرمین راوی: رزمنده دلاور سهراب آرمین، عکاس و فیلمبردار جنگ منبع: خبرگزاری ایسنا @rastegarane313