علائم حیاتی یک ملت گفت‌وگو با مهندس یعقوب‌زاده تولیدکننده مانیتورهای علائم حیاتی 💠بخشی از متن: 🔸من و مهندس اسلامیان که آن موقع معاون رئیس شرکت بود و از آمریکا فوق‌لیسانس الکترونیک گرفته بود، برای گذراندن یک دوره آموزشی رفتیم ژاپن. با انواع و اقسام سؤالات افتادیم به جان اینها. ژاپنی‌ها از ما می‌پرسیدند برای چه این سؤالات را می‌کنید؟ گفتیم می‌خواهیم تعمیر کنیم. این را که گفتیم استاد خنده‌اش گرفت. گفت شما در ایران می‌خواهید بُردهای ما را تعمیر کنید؟ کلی به ما خندیدند که مگر شما در ایران امکانات تعمیر دارید؟ یکی‌شان می‌پرسید شما سیب دارید در مملکتتان؟ آب دارید؟ خیلی از ایران بهشان بد گفته بودند. سؤال‌های عجیب غریب می‌کردند. یک استاد آمریکایی هم داشتیم که یک بار از من پرسید: برای چه آن‌قدر سؤال می‌کنی؟ گفتم سؤال می‌پرسم که بتوانم بُرد را تعمیر کنم. گفت تحصیلاتت چیست؟ گفتم فوق‌لیسانس الکترونیک هستم. اصلاً هاج‌وواج ماند. گفت من خودم لیسانس هستم، تو اینجا نشستی فوق‌لیسانس الکترونیک هستی؟ مگر شما چیزی طراحی می‌کنید در ایران؟ چیزی می‌سازید؟ گفتیم نه. گفت: پس برای چه می‌خوانید؟ منظورش این بود که بیشتر از تکنسین برای چه می‌خوانید؟ شما خیلی هنر کنید فوق‌دیپلم بخوانید. این نوع برخوردها شدیداً به ما انگیزه می‌داد که تلاش کنیم برای ثابت‌کردن توانمندی‌های خودمان. 🔸جالب است که پول یک بُرد را 10 هزار دلار با ما حساب می‌کردند. بُردی که فقط 2 تا IC ش سوخته بود. خودمان 2 تا IC می‌خریدیم تعویض می‌کردیم با 100 الی 200 دلار جمع می‌کردیم. آن‌وقت آنها می‌گفتند چرا شما تعمیر می‌کنید؟ یا دستگاه را عوض کنید یا بُردش را. این‌گونه ملت‌ها را به خودشان وابسته نگه می‌داشتند. آن موقع مانیتور جزء محصولات با تکنولوژی بالا محسوب می‌شد و هر شرکتی در دنیا امکان ساختش را نداشت. الان تکنولوژی‌اش کمی در دسترس‌تر شده است. 🔸ما اولین کار اساسی که در شرکت شروع کردیم تعویض قطعات بود. یک ماژول مرکزی 2-3 هزار دلاری داشتیم که تصویرگرش را کلا در آوردیم، چون سوخته بود. یک CRT با ماژولش از بازار خریدیم و جایگزین کردیم. اتفاقا چون به‌روزتر بود، کیفیتش بهتر از کار درآمد. به جای دو هزار دلار، 150 دلار خرج کردیم. بیمارستان و رئیس شرکت پخش کلی تشکر کردند. بعد به آقای معظمی گفتیم می‌شود مانیتور ساخت. اولش باورش نمی‌شد. من گفتم از اول تا آخر کار مانیتور را می‌دانم و تمام واحدهایش را می‌شناسم و فکر می‌کنم می‌توانیم بسازیم. ایشان گفتند برو بیرون بساز. ما ازت حمایت می‌کنیم. آدم خوش‌فکری بود. در دهه 70 کمتر کسی این طرز فکر را داشت. 🌐 خرید اینترنتی مجله: ketabir.com 📱 تماس جهت اشتراک: 09123969195 @daneshmand_mag | مجله دانشمند