٫ گفته بودی درددل کن گاه با همصحبتی
٫ کو رفیق راز داری! کو دل پر طاقتی؟
٫ شمعْ وقتی داستانم را شنید آتش گرفت
٫ شرح حالم را اگر نشنیده باشی راحتی
٫ تا نسیم از شرح عشقم باخبر شد، مست شد
٫ غنچهای در باد پَرپَر شد ولی کو غیرتی؟
٫ گریه میکردم که زاهد در قنوتم خیره ماند
٫ دور باد از خرمنِ ایمانِ عاشقْ آفَتی
٫ روزهایم را یِکایک دیدم و دیدن نداشت
٫ کاش بر آیینه بنشیند غُبارِ حسرتی
٫ بس که دامانِ بهاران گل به گل پژمرده شد
٫ باغبان دیگر به فروردین ندارد رغبتی
٫ من کجا و جرات بوسیدن لب های تو
٫ آبرویم را خریدی عاقبت با تهمتی.
#شعر
#فاضل_نظری
•┈┈••✾💌✾••┈┈•
🆔
https://eitaa.com/revolutionson