سیاست «خودت باش»؛ تأملی در باب سخنرانی یک سایکولوژیست
از منظر اخلاقی «خودت باش» یعنی میان باورهایت و تظاهرهایت فاصله چندانی نباشد؛ اگر دوست نیستی ابراز دوستی مکن. راستیِ در رفتار می تواند به عنوان یک فضیلت اخلاقی معرفی شود و از آن دفاع کرد و در مقابل نفاق نیز می تواند به عنوان یک رذیلت معرفی و نکوهش شود.
اما آنچه اینجا اهمیت دارد «خودت باش» به عنوان یک امر اجتماعی است. «خود بودن» چیست و چگونه می توان «خود بود»؟ نسبت این «خود» با دیگری و جامعه چیست؟
در برهه ای از تاریخ، انسانیت انسان به خرد او بود یعنی انسان از آن جهت که تعقل می کرد و می اندیشید و فکر می کرد انسان بود. این انسان وجه مشترکی با دیگر انسان ها داشت به طوری که هیچ کدام از آن ها خود را کمتر از دیگر در آن نمی دانست و آن وجه خردمندی او بود. بنابراین «می اندیشم پس هستم» به معنای تقدیم «اندیشیدن» بر «بودن انسانی» است.
بعد از نیچه «انسان بودن» تابع خرد انسانی نیست؛ بلکه این تابع مقلوب می شود و خرد انسان تابع انسانیت انسان می شود؛ بنابراین «می اندیشم پس هستم» به «هستم پس می اندیشم» تغییر می کند. در این صورت، فرد انسان چیزی نیست جز سائق های که خاص اوست و فرد به دلیل تمایل به تعمیم، آنها را در قالب مفاهیم ریخته و تعمیم می بخشد.
پس هر فرد انسانی برای انسان بودن باید خودش باشد یعنی همان سائق هایی که مدام مثل رودی خروشان در او جریان دارد و او را به این سو و آن سو می برد. استانداردسازی یعنی سرکوب انسان؛ قالب زنی انسان در قواره هایی که دیگرانی ایجاد کرده اند و تلاش می کنند دیگری را در آن جا دهند. اگر «من» در قالب دیگری که ساخته شده است قرار بگیرم دیگر «من» نیستم بلکه یک «من سرکوب شده» هستم؛ «من، دیگری هستم». این منِ دیگری شده و من های دیگری شده، یک جامعه هم ریخت و بدون تکثر می سازد که نوع همبستگی آنها همبستگی مکانیکی به دلیل مشابهت در ارزش هاست. اما «من» اگر قرار باشد انسان باشد باید خودش باشد همان سائق هایی که خاص اوست و باید آنها را به رسمیت بشناسد؛ دیونیسوسی بودن یعنی پویایی، سرزندگی و بازی کردن با قواعد خود نه دیگری. همبستگی ای که در این وضع در جامعه می تواند شکل بگیرد نوع دیگری از همبستگی است که ناشی از تفاوت است؛ همبستگی ای که به دلیل نیاز به آنچه دیگری دارد فردیت ها را تابعی از یکدیگر می کند؛ آنچه دورکیم به آن همبستگی ارگانیکی می گفت.
اما مشکل زمانی به وجود می آید که دیونیسوس حاکم شود و اگر این اتفاق بیفتد زندگی به ضد خود تبدیل می شود و خود را نفی می کند چرا که شور و بی قراری در نفی قرار و مانایی است و نفی قرار و مانایی در نهایت نفی ثبات در زندگی است به معنای رویه هایی تکرار شونده زندگی که آن را برای انسان ها تا حدودی دسترس پذیر و قابل پیش بینی می کند.
سیاست «خودت باش» به معنای نفی دیگری است نفی قرار و ثبات و نفی وجود رویه های باثبات زندگی است؛ اما راه چاره چیست؟ راه چاره یافتن وجه جمع میان شور و سرزنده بودن و در عین حال داشتن قرار و ثبات است جمع هراکلیتوس و پارمنیدس، جمع میان دیونیسوس و آپولون؛ کاری که اندیشمندان ما همچون فارابی آن را انجام داده اند و در سنت فلسفی و عرفانی ما وجود دارد و باید آن را بازخوانی کرد.
#خدایاری
#خودت_باش
#سیاستگذاری
@RevolutionaryIdea