یادداشت هایی در باب «حکمرانی» یادداشت شماره 4 «حکمرانی» و نئولیبرالیسم عقلانیت لیبرال با مشکلاتی چون «عدم امکان شکل گیری بازار کامل»، «عدم توانایی در تولید و عرضه کالاهای عمومی*»، «عدم توزیع عادلانه درآمد» مواجه شد. به همین دلیل لیبرالیست های غیرارتدکسی مثل کینز و کینزی ها در صدد برآمدند با اعلام ناکارآمدی دیدگاه ارتدکس به عقلانیت بازار حضور دولت را لازم بدانند. شکست بازار فرصت را برای فن دیگری به نام دولت رفاه ذیل عقلانیت لیبرال با انتقاد به فن بازار سعی کرد سود را به عنوان امر عام خود تنظیم گیر خارج کند و تلفیقی از فن دولت و بازار ارائه کند تا اینکه تا حدودی بر مصائب بازار فائق آید. بعد از جنگ دوم دولت ها به سمت فن دیگری به نام نئولیبرالیسم حرکت کردند. البته هاروی این که چرا نئولیبرالیسم جایگزین دولت رفاه شد را ناشی از امری سیاسی می داند؛ برای بازسازی سرمایه داری بین المللی و احیای انباشت ثروت و قدرت نخبگان. هایک، فریدمن، میزس و پوپر از جمله افرادی بودند که انجمن مونت پلرین را تأسیس کردند تا نئولیبرالیسم را تئوریزه کنند. نئولیبرالیسم آنگلوساکسونی تلاش کرد تا همبستگی اجتماعی را برای افزایش رقابت در جامعه کاهش دهد؛ تعهدات دولت را در قبال مسائل اجتماعی کم کند؛ اتحادیه های کارگری را تضعیف کند؛ با برنامه ریزی دولتی به شدت مخالفت کند. شکل اروپایی نئولیبرالیسم کمی متفاوت است این شکل از نئولیبرالیسم که بر بازار اجتماعی استوار است بر بنیادهای اخلاقی تأکید دارد و امر اجتماعی را بر فردی ترجیح می دهد. دولت باید بر هدف های اجتماعی تمرکز کند بی آنکه بازار را ناکارامد کند. هاروی از پس تفاوت بنیادین نئولیبرالیسم و لیبرالیسم برنیامده است تا دانسته شود در عقلانیت لیبرال جدید چه تفاوت بنیادینی در اشکال سنتی رخ داده است. فوکو به نکته ای ظریف اشاره می کند که احیانا کمی به از دشواری مسئله کم کند. او معتقد است که نباید چنین پنداشته شود که لیبرالیسم جدید با لیبرالیسم سنتی تفاوت ندارد، اما تفاوت در چیست فن جدید چه ویژگی خاصی دارد؟ لیبرالیسم سنتی وقتی دچار اشکالاتی شد دولت موظف شد که اشکالاتش را برطرف کند. اما دولت که خودش شر مطلق ضروری است از عهده چنین کاری برنمی آید. دولت که فرصتی به چنگ آورد به واسطه همین فراهم شدن فرصت استبدادش را مستولی می کند. از طرف دیگر این اشکالات اساساً اثبات اشکالات ذاتی بازار نیست. از این نکات اثبات می گردد که راه را عوضی آمده ایم به جای آنکه دولت که شر ضروری است بازار را کنترل کند این بازار است باید دولت را کنترل کند. پس بیایید از بازار بیشتر بخواهیم بازار جایی بزرگتر می خواهد جای بازار را تنگ نکنید.