ریحــانہ شــ🌙ــو
هدایت شده از گسترده "شما'
#شهیدی
که بخاطر ناراحتی
#همسرش
پیکر
#مفقودشده
اش😳😳 را نشان میدهد😭😭 مدتها بعد از
#شهادتش
در رویایی
#شیرین
او را دیدم که در قطار با
#دخترم
نشسته بودم. بیرون پنجره،
#سیدی_سبزپوش
بود که
#نور
بر صورتش
#احاطه
داشت. او مرا محو خود کرده است. کسی در
#کنارش
ایستاده بود.
#نگاهم
به او افتاد. خدا می داند چقدر از دیدنش
#خوشحال
شدم.
#احمد
بود. به من اشاره کرد وگفت:
#ناراحت
نباش، من دارم
#می_آیم
. فردای آن روز بی
#صبرانه
منتظر
#تعبیر
خوابم بودم. ساعت نه صبح از
#تهران
تماس گرفتند و گفتند....⁉️👇👇
http://eitaa.com/joinchat/338034692Cf72642577b