فلسفة متواضع
درس مهمي که از مطالعة تاريخ فلسفه بايد آموخت تواضع است. بسياري از نظامهاي فلسفياي را که امروزه باطل ميشماريم، زماني حقيقت ناب ميشمردهاند. بايد به خاطر داشت که فلسفه، جستوجوي حقيقت، و فيلسوف دوستدار حکمت است. صاحب بصيرت تاريخي، ديگر نميتواند به آساني ادعا کند که فلسفه، و بهويژه فلسفههاي موجود، «علم به حقايق اشيا، علي ما هي عليها» است، و فيلسوف عالَمي عقلي مضاهي عالم عيني است. بسياري از مخالفتها با فلسفه ناشي از ملاحظة بلندپروازيهاي بعضي فيلسوفان و پندارهاي ناروا دربارة فلسفه است. از اين رو، بايد حدود فلسفه را تعيين و به بانگ رسا اعلام کرد که:
فلسفه جايگزين دين نيست؛
فلسفه تنها راه شناخت دين، يا مهمترين راه شناخت دين نيست؛
همة حقايق را نميتوان به روش فلسفي شناخت؛
فلسفة اصيل روشهاي ديگر تفکر و تحصيل معرفت را مردود يا بياهميت نميداند؛
فلسفه خطاناپذير و مصون از اشتباه نيست.
اگر چنين کنيم، هم فلسفه را بهتر شناختهايم، و هم به بسياري از مخالفتها با فلسفه پايان دادهايم؛ اما اگر فلسفه را تنها راه معتبر شناخت يا مهمترين راه شناخت، و يقيني مطلق و مصون از خطا بدانيم و آن را اشرف علوم و ملکة همة دانشها بشماريم، و ديگر معارف را بياهميت بدانيم، البته هم دچار غرور بيجا شدهايم، هم تصوير خلاف واقعي از فلسفه برساختهايم، و هم فلسفه را در معرض مخالفت قرار دادهايم. روش فلسفي يکي از روشهاي اصيل معرفت است و محدوديتهاي علوم بشري، در فلسفه نيز هست. کتب فلاسفه در بردارندة تلاشهاي موفق و ناموفق، استدلالهاي درست و غلط و قضاياي يقيني و ظني و مشکوک است. فلسفه ما را از ديگر دانشها بينياز نميسازد؛ معارفي هست که با شيوة فلسفي قابل شناخت نيست.
گاه ميگويند از آنجا که فلسفه متصدي اثبات موضوعات و مبادي ديگر علوم است، در حکم مادر آنهاست. اغلب چنين است؛ اما بايد توجه داشت که نه هر موضوعي نياز به اثبات دارد، و نه عالمان منتظر ميمانند تا فيلسوفان موضوعات علومشان را اثبات کنند. بسياري از مبادي مورد نياز علوم، اصول بديهي و ارتکازياند و نيازي به اثبات ندارند. اما البته نميتوان انکار کرد که علم بر پيشفرضهايي مبتني است که در فلسفه دربارة آنها تحقيق ميشود. همچنين شناخت عقلاني دين در فلسفه صورت ميگيرد و پيشفرضهاي معرفت ديني در فلسفه اثبات ميشوند. غرض از آنچه گفتيم کاستن از قدر فلسفه و ترديد در اهميت و ضرورت آن نيست؛ بلکه مقصود شناختن حد آن و توجه به اهميت ديگر معارف در کنار معرفت فلسفي است.
(کلامی از استاد دکتر محمد فنایی اشکوری، نقل از: درآمدی به تاریخ فلسفه اسلامی، ج1، فصل اول)
@Jazavat