✅
#یادداشت_رشد
📄 نقدی کوتاه بر ماجرای نیمروز۲ ؛ رد خون
🔹تضاد عشق و ایدئولوژی
ماجرای نیمروز ۲ (رد خون)؛ در همان فضا و اتمسفر ماجرای نیمروز سال ۱۳۹۵ است؛ با این تفاوت که این بار مهدویان به جای فتنه «سازمان مجاهدین» در تابستان ۱۳۶۰، فتنه بهار و تابستان ۱۳۶۷ آنها را جلوی دوربین برده است. بنابراین احتمالا تغییر چندانی در موافقان و مخالفان فیلم او ایجاد نشود و استدلال های موافق و مخالف هم چنان باقی باشد؛ جز آنکه شاید کم کم سبک فیلمسازی مهدویان برای برخی تازگی و نوآوری خود را از دست بدهد.
🔹از تیم دوست داشتنی ۵ نفره اطلاعات حامد، رحیم، صادق، کمال و مسعود، دو نفر ابتدایی ظاهرا شهید شده اند و صادق طراح و باهوش، کمال ایده آل گرا و معتقد و مسعود صلح طلب و مهربان باقی مانده اند. ابراهیم و افشین به تیم آنها افزوده شده است. افشین شوهر خواهر کمال است.
🔹سوژه اصلی درام در همان ابتدای فیلم مشخص می شود: در هم آمیختگی مجدد تعلق های خانوادگی با کار تشکیلاتی و ایدئولوژیک. سیما (همسر افشین و خواهر کمال) سال ۱۳۵۹ در قالب سازمان مجاهدین به جنگ عراق می رود و اسیر می شود؛ سازمان مجاهدین بعد از حوادث سال ۶۰ که در ماجرای نیمروز۱، مهدویان ترسیم کرده است به عراق می گریزد و رسما از سال ۱۳۶۵، مسعود رجوی با تشکیل ارتش آزادی بخش ملی، در کنار عراق علیه ایران می جنگد. «سیما» یکی از افرادی است که به جهت تعلق قدیمی به سازمان، به پادگان اشرف منتقل می شود و به عنوان پرستار در آنجا مشغول به کار می شود. حالا سوژه اصلی درام آنجا شکل می گیرد که افشین در همان ابتدای فیلم به صورت اتفاقی عکس همسر خود را که تصور می کرد اسیر یا مفقود الاثر شده است؛ ناگهان در بیمارستان های پادگان اشرف می بیند. تردید بین انجام وظیفه و تعلق های گذشته، شکل و رشد می گیرد و بار دیگر این مبارزه درونی میان عشق و ایدئولوژی متولد می شود.
🔹دوربین و میزانسن در ماجرای نیمروز۲، به همان سبک مستندگونه مهدویان است که به خوبی بعد از مستند «آخرین روزهای زمستان»، «ایستاده در غبار» و ماجرای نیمروز، روز به روز پخته تر شده است؛ تجربه فیلم نه چندان خوب لاتاری در سال گذشته بار دیگر او را به بهره گیری از این نوع سینما در فضای تاریخی و مستندگونه کشانده است. دیالوگ های کوتاه، پرمعنا و ریتم تند فیلم بار دیگر در خدمت قصه قرار گرفته است. دوربین مدیوم و متحرک فیلم ما را کامل وارد فضای تاریخی قصه می کند و بیش از ماجرای نیمروز۱ ، به شخصیت ها نزدیک می سازد.
🔹فیلم در یک ساعت ابتدایی، به مقدمات شکل گیری عملیات موسوم به فروغ جاویدان از سوی سازمان مجاهدین(منافقین) و عملیات پاتکی جمهوری اسلامی ایران موسوم به عملیات مرصاد می پردازد. از ۱۳ فروردین ۱۳۶۷ که تیم اطلاعاتی در جستجوی اجساد منافقین در میان شهدا است (سکانس ابتدایی) تا فعالیت های گوناگون سازمان در برقراری ارتباط میان زندان و قرارگاه تشکیلات. این زمینه های تاریخی به شکل غیرمستقیم به ارتباط زندانیان سازمان مجاهدین با بدنه اصلی سازمان می پردازد؛ فکت تاریخی که به اعدام های تابستان ۶۷ مرتبط است و فیلم به خوبی به صورت مستقیم وارد آن نمی شود. ایده اجتناب در پرداخت مستقیم به اعدام های تابستان۱۳۶۷ ، انتخاب هوشمندانه ای از سوی فیلمساز بوده است.
👇👇
#ادامه_مطلب 👆👆