eitaa logo
مرکز رشد دانشگاه امام صادق (ع)
2.8هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
179 ویدیو
10 فایل
﷽ ✅ کانال مرکز رشد دانشگاه امام صادق علیه السلام ✔️ نظر، انتقاد و پیشنهاد 🆔 @rushdadmin ✔️ سایت مرکز ↙️ ✅ http://rushd.ir ✔️ کانال بله و تلگرام ↙️ ✅ @Rushdisu ✔️ اینستاگرام ↙️ ✅ instagram.com/Rushd.ir —---------------------
مشاهده در ایتا
دانلود
📄 تبیین جایگاه حقیقی علم، عالم و معلوم از منظر الهی 🗒 پنجشنبه ۲۰ دی ماه ✴️ جلسه دوم: لزوم تصحیح نسبت ها و اثر آن در تغییرات نظام علمی و دستگاه محاسباتی انسان 🔹جلسه دوم از سلسله جلسات تبیین جایگاه حقیقی علم، عالم و معلوم از منظر الهی با هماهنگی حلقه منظومه فکری علامه طباطبایی (رض) برگزار گردید. این جلسه در ادامه بحث تاریخچه علم از منظر انبیاء به یکی دیگر از مقومات و کلیات نگاه دینی و الهی به جایگاه علم اختصاص داشت. 🔹استاد عابدینی در ابتدا، به تبیین چند مقدمه پرداختند و سپس بحث اصلی خود را به موضوع تصحیح نسبت ها در نظام علمی اختصاص دادند. از منظر ایشان، هر عمل و کنش انسانی حاصل ترکیب مقدمات علمی فراوانی است که در عین این که خود حاصل نظام علمی و نظام ارزشی انسان است، در شکل گیری و بازتولید نظام علمی و اندیشه ای انسان موثر است. پشتوانه هر عمل ساده انسان، مجموعه جهان بینی و نظام ارزش گذاری های اوست. در عین حال، هر عمل اختیاری انسان، دستگاه تفکری او را هم مجدداً شکل خواهد داد. 🔹استاد عابدینی با ذکر مثال هایی نشان دادند که ارزش گذاری ها و نسبت هایی که انسان در وجود خود فهم می کند، تابع مستقیم افق علمی و ادراکی اوست. برای مثال، کودکی که اتاق کوچک خود را تمام دنیای خود می داند، در ارزش گذاری های کمّی نسبت به اشیاء طبق همان مقیاس اتاق خود عمل می کند. اگر دنیای همین کودک بزرگتر شود و به افق خانه ای دارای چند اتاق برسد، ارزش گذاری ها و نسبت هایی که فهم می کند، به همان میزان توسعه می یابد و شیء ای که از جهت کمیّت، قبلا نیمی از دنیای او بود، اکنون به چند درصد از دنیای او تقلیل یافته است چرا که مقیاس کلّ او تغییر کرده است. این تغییر در ارزش کیفی دارایی های او نیز وجود دارد. در افق ادراکی کودکی که در مرحله لهو ولعب(دوران بازی کودکی) قرار دارد، اسباب بازی های او ارزشمند ترین دارایی او است، امّا با تغییر تدریجی افق ادراک کودک از هستی، نسبت او با این اسباب بازی به تدریج تغییر می کند و این اسباب ارزشمند دوران کودکی رفته رفته ارزش خود را از دست می دهد. و به همین میزان توجّه و علاقه او به وسایل دوران کودکی، کمرنگ تر می شود. بنابر این، با تغییر افق علمی و تغییر فهم از کلّ عالم، مقیاس انسان در فهم امور و نسبت گذاری ها تفاوت می کند و این تفاوت، موجب تصحیح نسبت های انسان با همه اشیاء و امور پیرامون خود شده و دستگاه محاسباتی انسان و در نتیجه عمل و رفتار او را تغییر می دهد. 🔹یکی از مهم ترین مشکلات علوم انسانی غربی به عنوان دستگاه تحلیل و تجویز کنش اجتماعی انسان، محدود کردن افق نگاه و جهان بینی است. این مطلب باعث شده است که نظام ارزش گذاری و نسبت هایی که در این نگاه تولید شده است، کاملا مخدوش بوده و در نتیجه دستگاه محاسباتی تولید شده دچار اشکال بنیادین گردد. تمدن غرب در طول قرون اخیر، افق علمی انسان را محدود و محدودتر کرده است. در جایی علم و عقل را در مقابل دین قرار دادند و نظام علمی را فروکاستند. در مرتبه بعد، عقل را در مقابل علم قرار دادند و افق علمی را به محسوسات محدود کردند. 👇👇 👆👆
👇👇 👆👆 🔹این مطلب باعث شده است که همه ارزش ها در دایره محسوسات تعریف شود و اشتباه بزرگتر آن ها این بود که این ارزش گذاری و نسبت ها را به کل نظام آفرینش تسری دادند. یعنی مثل کودکی که تمام ارزش گذاری های این دنیا را طبق نسبت هایی که از اتاق کوچک خود فهمیده، تعریف کند! 🔹ایشان در ادامه بحث به تبیین روش مواجهه با علوم انسانی موجود و الگو بازتولید علوم انسانی اسلامی پرداختند. از منظر ایشان، هر علمی فرهنگ خود را به همراه دارد و همان طور که تبیین شد، هر علمی نظام ارزش گذاری و نسبت سنجی را در دل خود محفوظ دارد. ایشان ضمن یک مثال دقیق، نشان دادند که حتی گزاره ای جزئی همچون دو ضربدر دو که در علم نیمه تجریدی ریاضی تعریف می شود، متناسب با گوینده اش فرهنگ ویژه خود را به همراه دارد که فهم متفاوتی را از این گزاره ایجاد می کند و دستگاه کانتی، هیومی و... یا دستگاه سینوی و صدرایی در نظام فلسفه اسلامی به همین گزاره به ظاهر غیر قابل مناقشه، متفاوت می نگرند. ضمن پذیرش تاثیر جهان بینی و نظام علمی بر دستگاه محاسباتی غرب، در عین حال معتقدیم که علوم انسانی و غیر دینی موجود را نباید به طور کلی تخطئه و نفی کرد. چرا که به تعبیر ابن سینا، انسان اساساً قدرت ابداع محض ندارد. و به علاوه در غرب بسیاری از افراد در جستجوی حقیقت بوده اند، فلذا حتی علوم انسانی غربی اگر تحلیل و خطایابی شود، از آنجا که بر اساس نیاز بشر شکل گرفته است، با تمییز و تحلیل نیاز های کاذب از حقیقی و تحلیل پاسخ های غرب به این نیاز ها، در حد خود قابل استفاده خواهد بود. 🔹به تعبیر شهید مطهری فرهنگ اسلامی یک فرهنگ زنده و حیّ است و به عنوان یک موجود زنده باید علوم انسانی غربی را دریافت کند، ضمن تحلیل و بازگرداندن آن به عناصر اولیه و هضم آنها، عناصر مفید را جذب و عناصر مضرّ را دفع نماید. همچنان که در یک نگاه تمثیلی، معده انسان هر غذایی را جذب نمی کند. بلکه غذای انسان را تحلیل و تجزیه می کند و حدود آن را می شکند و از ترکیب های پیچیده به ساده تبدیل می کند، سپس آن چه قابل جذب است را دریافت کرده و آن چه با نظام کلی بدن انسان سازگار نیست، دفع می نماید. ایشان مدل اصلی مواجهه با علوم انسانی غرب را نتیجه تشبیه در عین تنزیه و تنزیه در عین تشبیه دانستند و این مدل را مفصلا توضیح دادند. 🔹استاد عابدینی در قسمت پایانی بیانات خود، رفتار عملی انبیاء الهی را به عنوان الگو شاخص در مواجهه با علوم انسانی و تصحیح و تغییر در علوم انسانی معرفی نمودند. چرا که تلاش انبیاء الهی در حقیقت به هم زدن نظام علوم انسانی عصر خود، که به صورت فرهنگ حاکم بر جامعه در آمده بود، و جایگزین کردن علوم انسانی الهی بوده است، هر یک از انبیاء در این زمینه سیاست ها و برنامه های خاصّ خود را داشته اند، که بنا بر مبانی ما در تحلیل دوره آخر الزّمان و امّت ختمی، همه این برنامه ها و سیاست ها در جامعه اسلامی قابل اجرا و استفاده متناسب با موقعیّت های مختلف است. برای مثال روش حضرت ابراهیم (ع) در میان انبیاء جزء موفق ترین مدل های تغییر علوم انسانی است که باید تبیین و تحلیل شود. از منظر ایشان نباید قرآن و نصوص دینی را از متن نیازهای امروز خود جدا کنیم. بلکه همان طور که در برداشت محتوا باید بر نصوص دینی تاکید داشته باشیم، در برداشت روش و الگو عملی نیز باید به همین نصوص مقید باشیم. سیره انبیاء در تغییر فرهنگ جوامع غیر الهی و جایگزین کردن فرهنگ الهی از مسیر تبیین و ترویج علوم انسانی الهی نمونه ای عالی برای تعیین خط مشی و سیر حرکت در تولید و ترویج علوم انسانی اسلامی در مقابل علوم انسانی غربی است. ایشان در ادامه با ذکر نمونه هایی از روش انبیاء در تغییر علوم انسانی اسلامی، به کاربردی بودن این منطق برای جامعه اسلامی امروز و در مسیر تمدن سازی نوین اسلامی اشاره کردند. 🔹بحث لزوم تصحیح نسبت ها در نظام علمی به عنوان یک مقدمه به همراه ذکر ارجاعات و تفاصیل لازم توسط استاد عابدینی منعقد گردید. ان شاءالله در جلسات آتی ادامه بحث جایگاه حقیقی علم، عالم و معلوم از منظر الهی مورد بررسی قرار خواهد گرفت. 📝 (رض) ➖➖➖➖➖ ✔️ مرکز رشد دانشگاه امام صادق (علیه السلام) 🌐 سروش ↙️ ✅ sapp.ir/Rushdisu 🌐 ایتا ↙️ ✅ eitaa.com/Rushdisu 🌐 بله ↙️ ✅ ble.im/Rushdisu
📄 دیپلماسی مساجد: ترکیه این‌گونه در معرکه رهبری اسلامی پیروز شد 🔶حزب عدالت وتوسعه چگونه ازقدرت نرم اسلامی استفاده می‌کند؟ ✴️ ترجمه وتلخیص مقاله مجله آمریکایی Foreign Affairs، 10 ژانویه ۲۰۱۹ بازنشر داده شده در وب‌سایت عربی شبکه قطری الجزیره 🔹تحت رهبری رجب طیب اردوغان دین به ابزاری مهم درسیاست خارجی ترکیه تبدیل شده است. ترکیه درکشورهایی ازآمریکای لاتین تاآفریقای جنوبی به ساختن مساجد، تأمین مالی آموزش دینی، ترمیم میراث عثمانی وترویج نسخه خاصش دررهبری اسلامی ازطریق آن موارد اقدام می‌کند. 🔹مؤسسات دولتی وسازمان‌های جامعه مدنیِ مخصوص ارشاددینی ازطریق ترکیب اسلام سنی وقومیت ترکی اقدام به گسترش زبان وفرهنگ ترکی درکنار دروس دینی می‌نمایند وپرچم ترکیه رادر پروژه‌های جدید برافراشته‌اند. درذهن کسانی که این سیاست‌ها رااتخاذ می‌کنند، ترکیه به دلیل وارث امپراتوری عثمانی بودن، آخرین قلعه اسلام ورهبربدیهی نهضت است. 🔹ترکیه تنها قدرت منطقه‌ای نیست که ازاسلام برای گسترش هیمنه‌اش بهره می‌گیرد، چراکه و نیز از طریق تأمین مالی سازمان‌ها ومساجد، برای گسترش نسخه‌های خاص خود ازاسلام تلاش می‌کنند. ترکیه تلاش می‌کند نسخه خود ازاسلام را به‌عنوان یک جایگزین سنیِ با تسامح بیشتر وافراط‌گرایی کمتر دربرابر وهابیت سعودی معرفی کندکه به همین دلیل برای رهبری منطقه مناسب‌تر است. 🔹یکی ازواضح‌ترین ابزارهایی که ترکیه از طریق آن شایستگی‌های دینی‌اش را اشاعه داده، ساختن مساجد جامع در سراسر جهان (مانند آلبانی، آمریکا، آلمان، کوبا، رومانی و ونزوئلا)است. دولت ترکیه این پروژه‌ها را از طریق حمایت می‌کند. دیانت درسال ۱۹۲۴ هم‌زمان با افول امپراتوری عثمانی و تولد دولت جدید ترکیه برای ترویج یک نسخه سکولار ازاسلام تأسیس شد ودر ابتدا مأموریت داخلی داشت وتا کودتای ۱۹۸۰ نقش برجسته‌ای در خارج از مرزهای ترکیه ایفا نمی‌کرد، اما از آن پس برای ترویج نسخه سکولار اسلام دربین مهاجران ترک مأموریت یافت. مأموریت بین‌المللی دیانت راگسترش داد. دیانت ازسال ۲۰۱۰ که یک موسسه نیمه‌مستقل بود، کاملاً تحت کنترل دولت در آمد. بنیاد دیانت امروزه درسراسر جهان فعالیت می‌کند، ازآمریکای لاتین تا اروپا، آفریقا وآسیا و به اجتماعات مسلمانان خدمات گوناگون دینی ارائه می‌دهد. 🔹سازمان‌های مردم‌نهاد بشردوستانه باتمایلات اسلامی درترکیه نیز نفوذ این کشور رادربخش‌هایی ازخاورمیانه وآفریقا که قبلاً متعلق به امپراتوری عثمانی بوده گسترش داده‌اند. حزب عدالت وتوسعه از ۱۶ سال پیش که به قدرت رسید، محدودیت‌های بوروکراتیک این سازمان‌های مردم‌نهاد راکاهش داد که به آن‌ها اجازه می‌داد کمک‌های مالی مردمی بیشتری دریافت کنند وفعالیت‌هایشان را در خارج از کشورگسترش دهند. بسیاری ازمقامات ارشد حزب عدالت و توسعه ارتباط نزدیکی با سازمان‌های بشردوستانه دارند. از سوی دیگر نیز رهبران این سازمان‌های مردم‌نهاد خودشان را بازیگران مهمی در سیاست خارجی ترکیه به‌حساب می‌آورند. آن‌ها معمولاً بر مسئولیت ترکیه در برابر سرزمین‌های عثمانی سابق و نقش این کشور به‌عنوان رهبر تمدن اسلامی اصرار دارند. 👇👇 👆👆
👇👇 👆👆 🔹سبک آموزش دینی ترکیه درنقاطی ازآفریقا مانند سومالی،چاد،اتیوپی، غنا و نیجریه مورداقبال است. سازمان‌های اسلامی ترکیه مدارسی دینی موسوم به رااداره می‌کنند که درآن آموزه‌های اسلامی وعلمی تلفیق می‌شود. اردوغان یکی از برجسته‌ترین فارغ‌التحصیلان این مدارس است. محبوبیت این مدارس ازحملات یازده سپتامبر افزایش‌یافته است، چراکه بسیاری ازکشورهای مسلمان آمده‌اند تااسلام ترکیه را به‌عنوان جایگزینی برای جریانات رادیکال‌تر مشاهده کنند. مقاماتی ازافغانستان، چاد، نیجر، پاکستان و سومالی ابراز علاقه کرده‌اند که به همین دلیل از مدل آموزش اسلامی ترکیه که به‌وسیله مدارس امام خطیب ارائه‌شده، اقتباس کنند. 🔹اما درمجموع در سطح جهانی، توسعه دینی ترکیه به نتایج متفاوتی منجر شده و ابتکارهای ترکیه درخاورمیانه واروپا باتردید فزاینده‌ای روبرو است. ظاهر ملی‌گرایانه دیپلماسی مذهبی ترکیه می‌تواند مانع عدم موفقیت آن شود. کشورهای اروپایی اقدامات ترکیه را دوقطبی‌ساز و تخریب‌کننده یکپارچگی مهاجران ترک می‌دانند، وکشورهای خاورمیانه نیزبه آنان به چشم امپراتوری نگاه می‌کنند. گرچه حزب عدالت وتوسعه، توسعه دینی ترکیه را به سطوح بی‌سابقه‌ای رسانده است اما دراین زمینه سوءظن به اهداف ترکیه می‌تواند چشم‌اندازموفقیت آن رامحدود کند. پ.ن:جهت آشنایی کامل‌تر و جزئی‌تر با ترکیه، می‌توانید به فایل ترجمه کامل مقاله درکانال جامع مرکز رشد رجوع نمایید ✍ پژوهشگر مرکز رشد دانشگاه امام صادق علیه‌ السلام ➖➖➖➖➖ ✔️ مرکز رشد دانشگاه امام صادق (علیه السلام) 🌐 سروش ↙️ ✅ sapp.ir/Rushdisu 🌐 ایتا ↙️ ✅ eitaa.com/Rushdisu 🌐 بله ↙️ ✅ ble.im/Rushdisu
📄 نقدی کوتاه بر ماجرای نیمروز۲ ؛ رد خون 🔹تضاد عشق و ایدئولوژی ماجرای نیمروز ۲ (رد خون)؛ در همان فضا و اتمسفر ماجرای نیمروز سال ۱۳۹۵ است؛ با این تفاوت که این بار مهدویان به جای فتنه «سازمان مجاهدین» در تابستان ۱۳۶۰، فتنه بهار و تابستان ۱۳۶۷ آنها را جلوی دوربین برده است. بنابراین احتمالا تغییر چندانی در موافقان و مخالفان فیلم او ایجاد نشود و استدلال های موافق و مخالف هم چنان باقی باشد؛ جز آنکه شاید کم کم سبک فیلمسازی مهدویان برای برخی تازگی و نوآوری خود را از دست بدهد. 🔹از تیم دوست داشتنی ۵ نفره اطلاعات حامد، رحیم، صادق، کمال و مسعود، دو نفر ابتدایی ظاهرا شهید شده اند و صادق طراح و باهوش، کمال ایده آل گرا و معتقد و مسعود صلح طلب و مهربان باقی مانده اند. ابراهیم و افشین به تیم آنها افزوده شده است. افشین شوهر خواهر کمال است. 🔹سوژه اصلی درام در همان ابتدای فیلم مشخص می شود: در هم آمیختگی مجدد تعلق های خانوادگی با کار تشکیلاتی و ایدئولوژیک. سیما (همسر افشین و خواهر کمال) سال ۱۳۵۹ در قالب سازمان مجاهدین به جنگ عراق می رود و اسیر می شود؛ سازمان مجاهدین بعد از حوادث سال ۶۰ که در ماجرای نیمروز۱، مهدویان ترسیم کرده است به عراق می گریزد و رسما از سال ۱۳۶۵، مسعود رجوی با تشکیل ارتش آزادی بخش ملی، در کنار عراق علیه ایران می جنگد. «سیما» یکی از افرادی است که به جهت تعلق قدیمی به سازمان، به پادگان اشرف منتقل می شود و به عنوان پرستار در آنجا مشغول به کار می شود. حالا سوژه اصلی درام آنجا شکل می گیرد که افشین در همان ابتدای فیلم به صورت اتفاقی عکس همسر خود را که تصور می کرد اسیر یا مفقود الاثر شده است؛ ناگهان در بیمارستان های پادگان اشرف می بیند. تردید بین انجام وظیفه و تعلق های گذشته، شکل و رشد می گیرد و بار دیگر این مبارزه درونی میان عشق و ایدئولوژی متولد می شود. 🔹دوربین و میزانسن در ماجرای نیمروز۲، به همان سبک مستندگونه مهدویان است که به خوبی بعد از مستند «آخرین روزهای زمستان»، «ایستاده در غبار» و ماجرای نیمروز، روز به روز پخته تر شده است؛ تجربه فیلم نه چندان خوب لاتاری در سال گذشته بار دیگر او را به بهره گیری از این نوع سینما در فضای تاریخی و مستندگونه کشانده است. دیالوگ های کوتاه، پرمعنا و ریتم تند فیلم بار دیگر در خدمت قصه قرار گرفته است. دوربین مدیوم و متحرک فیلم ما را کامل وارد فضای تاریخی قصه می کند و بیش از ماجرای نیمروز۱ ، به شخصیت ها نزدیک می سازد. 🔹فیلم در یک ساعت ابتدایی، به مقدمات شکل گیری عملیات موسوم به فروغ جاویدان از سوی سازمان مجاهدین(منافقین) و عملیات پاتکی جمهوری اسلامی ایران موسوم به عملیات مرصاد می پردازد. از ۱۳ فروردین ۱۳۶۷ که تیم اطلاعاتی در جستجوی اجساد منافقین در میان شهدا است (سکانس ابتدایی) تا فعالیت های گوناگون سازمان در برقراری ارتباط میان زندان و قرارگاه تشکیلات. این زمینه های تاریخی به شکل غیرمستقیم به ارتباط زندانیان سازمان مجاهدین با بدنه اصلی سازمان می پردازد؛ فکت تاریخی که به اعدام های تابستان ۶۷ مرتبط است و فیلم به خوبی به صورت مستقیم وارد آن نمی شود. ایده اجتناب در پرداخت مستقیم به اعدام های تابستان۱۳۶۷ ، انتخاب هوشمندانه ای از سوی فیلمساز بوده است. 👇👇 👆👆
👇👇 👆👆 🔹یکی از انتقادها به مهدویان در ماجرای نیمروز۱ ، آن بود که در طرح تضاد خیر و شر، ما را با جبهه شر و شخصیت های آن آشنا نمی کند. خانه تیمی موسی خیابانی فتح می شود؛ بی آنکه بدانیم او و اطرافیانش چه هستند و چه می کنند؟! به نظر می رسد مهدویان این توجه را پذیرفته و در ماجرای نیمروز۲ ، دوربین خود را سوی طرف مقابل چرخانده است. از پادگان اشرف برایمان می گوید؛ از قربانی شدن مناسبات احساسی و عاطفی انسان توسط یک تشکیلات خشک و متصلب. او تلاش کرده است حداقل کمی ما را با خصوصیات و شرایط زنانی که در پادگان اشرف هستند آشنا کند؛ از ازدواج تشکیلاتی تا جلسات بیان فاکت هایی که همچون دادگاه ضعف ایدئولوژیک آنها را بر ملا می کند. مرام و مشرب اهالی پادگان اشرف را بر ملا می کند و شخصیت پرستی آنها در پذیرش مسعود و مریم را تصویر می کند. در این کار البته باز هم مهدویان در شخصیت پردازی ناقص عمل می کند و افراد در حد تیپ باقی می مانند. خرده قصه عباس زریباف (نفوذی ماجرای نیمروز۱) و همسرش را طرح می کند تا در این تضاد خون و عشق، چگونگی قربانی شدن عواطف انسانی را مطرح کند اما در بیان جزئیات شخصیت ها الکن است. 🔹«امنیت» جوهره اصلی مورد تأکید فیلم است. درام سیاسی-تاریخی ماجرای نیمروز۲، سرشار از اعتماد و خیانت، نفوذ و حیله و جنگ سرتاسر اطلاعاتی است. برای صادق که گویی خیالش از پیروزی میدانی در مبارزه با منافقین در سرپل ذهاب و اسلام آباد غرب راحت است؛ مسئله و چالش اطلاعاتی است. اطلاعات میدان اصلی مبارزه است. حال در این جنگ سرتاسر امنیتی و اطلاعاتی، کمال و افشین به عنوان دو عضو تیم اطلاعات عملیات درگیر یک تعلق خانوادگی شده اند. «سیما» با نام سازمانی «لیلا» در قالب عملیات سازمان مجاهدین به شهرهای مرزی حمله می کند. کمال و افشین نگرانند؛ نگران آبرو و غیرت خود؛ اما واقعا چرا این شخصیت ها اینقدر متزلزل شده اند؟ چرا نفرات اول اطلاعاتی باید تمام هم و غم خود را در این شرایط پیدا کردن سیما قرار دهند؟ به نظرم فیلمنامه بیش از حد می خواهد از تضاد عشق و وظیفه جان بگیرد. آنها در این جستجو عباس زریباف را بر خلاف قاعده تشکیلاتی از روی احساسات می کشند اما همزمان از روی اعتقاد بر جنگ در صحنه با منافقین تأکید می کنند. 🔹قهرمان ماجرای نیمروز۱ ؛ کمال است. کسی که با شجاعت خود موسی خیابانی را می کشد اما چه می شود که این چنین در مورد قصه خواهرش کم می آورد؟ شاید فیلمساز می خواهد ما را به وجوه انسانی و عاطفی قهرمانان عقیدتی و ایدئولوژیکی مان آشنا کند اما به نظر در این مسیر به بیراهه می رود. تضاد عشق و ایدئولوژی در فیلم های گذشته پیرامون سازمان مجاهدین همچون «سیانور» هم وجود داشت؛ این بر آمده از فرم ذاتی این تشکیلات ضد انسانی است اما چرا این مسئله در جبهه خودی اینقدر تبدیل به مسئله درام می شود؟ در ماجرای نیمروز ۱ ، سوژه عاطفی حامد و سهیلا از ابتدا تا سکانس پایانی دنبال می شود؛ در نهایت حامد بازنده احساسات می شود و شلیک نمی کند. در تردید میان تعلق و تشکیلات، تعلق ها پیروز می شود 🔹برخی منتقدین در نقد ماجرای نیمروز 1، تضاد خیر و شر موجود در فیلم را خالی از آرمان و ایدئولوژی می دانستند. اگر این نقد در مورد ماجرای نیمروز 1، وارد بوده باشد، در نسخه دوم به شکل جدی تری وارد است. در اینجا بررسی مقایسه ای دو الگو در تضاد عشق و وظیقه در دو جبهه طرح شده است: عباس و همسرش و کمال و خواهرش. ایدئولوژی ضد انسانی مجاهدین، رها کردن همسر توسط عباس را به خوبی نمایان می کند اما در جبهه خودی ظاهرا زبان عواطف و احساسات است که جولان می دهد. ✍ پژوهشگر مرکز رشد دانشگاه امام صادق علیه‌السلام ➖➖➖➖➖ ✔️ مرکز رشد دانشگاه امام صادق (علیه السلام) 🌐 سروش ↙️ ✅ sapp.ir/Rushdisu 🌐 ایتا ↙️ ✅ eitaa.com/Rushdisu 🌐 بله ↙️ ✅ ble.im/Rushdisu
📄 دیالوگی با امام ✴️ حال و هوای انقلاب، سرتاسر کشور رو فرا گرفته و بعد از فرار شاه هم، موج اعتراضات و حضور مردمی بیشتر و بیشتر شده. حالا، روزی نیست که مردم تو خیابونا نباشن و خواسته‌شون رو که همون بازگشت امام خمینی به ایران و به ثمر نشستن انقلابه، فریاد نزنن. وقایع داره پشت سر هم و به سرعت اتفاق میوفته... 🔹 این روزا، نوفل لوشاتو هم مثل ایران، خیلی شلوغه؛ محل سکونت امام، مملو از ایرانیا و خبرنگاراییه که مدام در رفت و آمدن و با هم سر مصاحبه گرفتن از امام و مخابره آخرین خبرها، مسابقه میدن. الان همه دوست دارن بدونند آیت الله خمینی، چه برنامه‌ای برای آینده داره و اگر برگرده ایران، چیکار می‌کنه؟ 🔸 ماجرا از اونجایی شروع میشه که می‌شنوم امروز، ۳ بهمن ۵۷، یکی از خبرنگارای زن با امام مصاحبه کرده! توی این اوضاع و احوال و فضای جامعه سنتی جامعه ایران و ...، خود این کار برام عجیب و جالب بنظر می‌رسه؛ از اون جالب‌تر، وقتیه که صحبت و سوال خانم خبرنگار رو می‌شنوم: 🔹 خانم خبرنگار : «چون مرا به عنوان يك زن پذيرفتهايد، اين نشان دهنده اين است كه نهضت ما يك نهضت مترقى است؛ اگر چه ديگران سعى كردند نشان دهند كه عقب مانده است. فكر می‌كنيد به نظر شما آيا زنان ما بايد حتماً _حجاب_ داشته باشند؟ مثلًا چيزى روى سر داشته باشند يا نه؟» 🔸 هنوز برام جالبه که تو این اوضاع و شرایط، که اصلاً برگشتن امام به ایران و وضعیت کشور معلوم نیست، چنین حرفی مطرح شده؛ میرم خدمت امام و موضوع رو از خودشون می‌پرسم: 🔹 - آقا، شنیده‌ام اخیراً با یکی از خبرنگارای خانم مصاحبه داشته‌اید، درسته؟ 🔸 + بله؛ 🔹 - راستش آقا جسارت نباشه، وقتی صحبت خبرنگار رو شنیدم، برام خیلی عجیب بود؛ می‌خواستم بپرسم از محضرتون که شما چی جوابشون رو دادید؟ 🔸 + من گفتم: «اينكه من شما را پذيرفته‌ام، من شما را نپذيرفته‌ام! شما آمده‌ايد اينجا و من نمی‌دانستم كه شما می‌خواهيد بياييد اينجا! و اين هم دليل بر اين نيست كه اسلام مترقّى است كه به مجرد اينكه شما آمديد اينجا، اسلام مترقى است. مترقى هم به اين معنى نيست كه بعضى زن‌ها يا مردهاى ما خيال كرده‌اند. ترقّى به كمالات انسانى و نفسانى است، و با اثر بودن افراد در ملت و مملكت است نه اينكه سينما بروند و دانس بروند. و اينها ترقياتى است كه براى شما درست كرده‌اند و شما را به عقب رانده‌اند؛ و بايد بعداً جبران كنيم. شما آزاديد در كارهاى صحيح. در دانشگاه برويد و هر كارى را كه صحيح است بكنيد؛ و همه ملت در اين زمينه‌ها آزادند. اما اگر بخواهند كارى خلاف عفت بكنند و يا مضر به حال ملت- خلاف مليّت- بكنند، جلوگيرى می‌شود؛ و اين، دليل بر مترقى بودن است.» 🔹 موضوع برام عجیب‌تر میشه! درست زمانی که تمام دنیا منتظرند که نظر رهبر یه انقلاب رو در خصوص مهم‌ترین موضوعات بدونن، امام خیلی راحت و بی‌تعارف، نظر واقعی خودشون رو مطرح می‌کنن، بی هیچ تعارف و رودربایستی. پیش خودم میگم: «ای کاش لااقل امام برای حفظ ظاهر هم که می‌شد، حرف خبرنگار رو تایید می‌کردن؛ یا حداقل اینطوری جواب نمی‌دادن، این برای که از امام ساخته و منعکس می‌شه خوب نیست» 🔸 چند روز بعد زمانی که داشتیم با امام تو هواپیما از نوفل لوشاتو به تهران برمی‌گشتیم، خبرنگارا اومدن که از امام سوالایی بپرسن، پیش خودم میگم: «عجب مصاحبه طوفانی‌ای بشه!» اما... 🔹 خبرنگار: «چه احساسی دارید؟» 🔸 امام: «هیچ!» 🔹 مجدد همون حرفا و فکرا تو سرم مرور می‌شه: «ای کاش لااقل امام...» راستش دیگه روم نمی‌شه برم این حرفا رو هم از امام بپرسم؛ اصلاً الان زمان خوبی هم نیست، امام به کشور برگشتن، انقلاب داره به ثمر می‌رسه و کلی کار روی زمین مونده هست که وقت به این حرفا نمی‌رسه. 👆👆 👇👇
👆👆 👇👇 🔸 چند ماه بعد از این ماجراها، اتفاقی دارم یکی از کتابای امام رو می‌خونم؛ انگار امام دارن جواب سوالا و ابهامای بهمن ۵۷ام رو که روم نشده بود ازشون بپرسم بهم میدن، اونجایی که میگن: 🔹 «اى عزيز، براى يك خيال باطل، يك محبوبيت جزئى بندگان ضعيف، يك توجه قلبى مردم بيچاره، خود را مورد سخط و غضب الهى قرار مده، و مفروش آن محبت‌هاى الهى، آن كرامت‌هاى غيرمتناهى، آن الطاف و مراحم ربوبيت را به يك محبوبيت پيش خلق؛ پس خداى تبارك و تعالى و متصرّف در اوست، و شما كه يك بنده ضعيف عاجز هستيد نمی‌توانيد تصرف در قلوب كنيد بىتصرف حق، بلكه اراده او قاهر است بر اراده شما و همه موجودات، پس ريا و سالوس شما اگر براى عباد است و جانب دلها نگاه داشتن و منزلت و قدر در قلوب پيدا كردن و اشتهار به خوبى يافتن است، اين از تصرف شما بكلى خارج و در تحت تصرف حق است. خداوند قلوب و صاحب دلها به هر كس می‌خواهد قلوب را متوجه مى‌فرمايد». 💢 اینجاست که می‌فهمم: توی این عالَم، کسی دیگه ست... ✍ پژوهشگر مرکز رشد دانشگاه امام صادق علیه‌السلام ➖➖➖➖➖ ✔️ مرکز رشد دانشگاه امام صادق (علیه السلام) 🌐 سروش ↙️ ✅ sapp.ir/Rushdisu 🌐 ایتا ↙️ ✅ eitaa.com/Rushdisu 🌐 بله ↙️ ✅ ble.im/Rushdisu
📄 نقدی کوتاه بر فیلم «تختی» ساخته بهرام توکلی 🔶چگونه زیستن یا چگونه مُردن؟ مسئله این است ✴️ آخرین اثر ، فیلمی است؛ می خواهد به یکی از مهم ترین چهره های نیم قرن اخیر ایران بپردازد؛ با مسامحه می خواهد زندگی یک سلبریتی دهه ۳۰ و ۴۰ شمسی که نه در فضای مجازی که در متن زندگی مردم تبدیل به یک شده است را روایت کند. می خواهد بعد از دو دهه، کار نیمه تمام مرحوم «علی حاتمی» را تمام کند. « » متعلق به سینمایی است که می خواهد در جستجوی قهرمان باشد؛ می خواهد زندگی یک قهرمان ملی را از کودکی تا آخرین لحظات زندگی اش تعریف کند. ساختن قهرمان برای مخاطبی که خود با این اسطوره به شکل واقعی و ذهنی زندگی کرده است؛ کار دشواری است. خطر اسطوره زدایی در کمین فیلمساز است؛ اما فیلمساز مهم این سال های ما، این را پذیرفته تا از زندگی پر ماجرای او یک سینمایی خلق کند. 🔹فیلم از ۱۵ دی ماه ۱۳۴۶؛ دو روز قبل از مرگ تختی در اتاق ۲۳ هتل آغاز می شود؛ از دفترخانه رسمی که تختی برای تنظیم وصیت نامه اش رفته است و بعد از لحظه مرگ تختی، به دوران کودکی او فلش بک می خورد. مرگ تختی یک است؛ کاش راز هم باقی می ماند اما برای فیلمساز ما گویی آن چنان که بارها تأکید کرده است؛ تختی است نه انتهای آن و چگونه از چگونه مُردنش دارای اهمیت بیشتری است. بدین جهت به شکل کامل در ابتدا و انتهای فیلم صحنه تختی را با صراحت نمایش می دهد تا از انتهای تراژیک زندگی بزرگترین چهره ورزشی و پهلوانی سخن بگوید. از یکی از تلخ ترین فیلمسازان سینمای ایران که در کارهای قبلی نیز نوعی پوچی و تلخی را می توان ردیابی کرد؛ قابل انتظار است که در میان سناریوهای مختلف پیرامون مرگ تختی، خودکشی او را برگزیند. 🔹فیلم، دوران کودکی تختی در منطقه «خانی آباد» تهران در سال های منتهی به ۱۳۲۰ را در جامعه ای سرتاسر نکبت آلود و فقیر ترسیم می کند و در این چهره پردازی مسیر را طی می کند. از کودکی که می خواهد از خانواده خود کند ولی ندارد و به شدت می خورد. در کشتی محله ای با کودکان شکست می خورد و وقتی به سمت جوانی در سال ۱۳۲۷ می رسد، در تست های اولیه کشی می شود. اما تلاش و کوشش را ادامه می دهد تا در نهایت در فاصله کمتر از سه سال تیم ملی را برتن کند و این نقطه آغاز قهرمانی های اوست. مرد پرافتخار کشتی ایران در دهه ۵۰ میلادی (۳۰ شمسی) که یک طلا و دو نقره المپیک و چندین مدال جهانی را می کند. نقطه فیلم، بدون تردید فوق العاده در خلق فضاهای مختلف فیلم است. اوج این بازسازی در تصویرپردازی سکانس فینال ۱۹۵۶ است؛ این تنها فیلم است که به خوبی توسط فیلمساز بازسازی شده است. در سایر بازسازی ها و چهره پردازی نیز فیلم، از سطح سینمای ایران است. گاه میان حالت و در تعلیق افتاده اما کوشش توکلی در این تصویرسازی، مخاطب را درگیر می کند. 🔹«تختی» توکلی در یک کلمه خلاصه می شود: « ». در اینکه تختی قهرمان، پهلوان و شد چون نسبت به مردم و بود و خود را نسبت به آنها می دانست تردیدی نیست. اما فیلمساز در کمک های گوناگون تختی به مردم که تقریبا در بیش از ۱۰ تا ۱۵ به شکل های مختلف دیده می شود، باعث پس زدن مخاطب می شود. تختی و مردم دار بود و در میان مردم بود و مسئله مردم، مسئله او بود، ولی در یک درام حدود ۱۰۰ دقیقه ای پرداخت تا این حد اغراق آمیز به این مسئله، از گیرایی مطلب می کاهد. تختی توکلی از این جهت علاقه مند دکتر است و در بیش از ۵ مورد آن را مورد تأکید قرار می دهد؛ تختی توکلی دلبسته آیت الله و عضو است اما کنش اجتماعی فعال ندارد. 🔹«تختی» در فیلم شخصیتی است که دچار تطور و می شود؛ اما مخاطب این تطور و تحول را به صورت ملموس نمی بیند و اساسا این تحول را فهم نمی کند. سیر این تطور و تحول در فردی که تصور می شد استعداد کشتی ندارد و بعد اولین مدال طلای تاریخ ایران در کشتی را کسب می کند و بعد تبدیل به یک قهرمان می شود، چندان مشخص نیست. برای خلق قهرمان، فهم تطور شخصیت او در دل درام ضرورت دارد و نریشن های فیلم هم کمکی به این ماجرا نمی کند. برای خلق سینما است که دارد و فیلم با ذکر برخی مطالب از سوی (مانند برخی فعالیت های سیاسی تختی) عملا مجموعه اطلاعات در اختیار مخاطب قرار می دهد. تصویری کلان و کلی از یک قهرمان تاریخی. 👆👆 👆👆
👇👇 👆👆 🔹«تختی» در فیلم یک فعال و یک قهرمان موثر نیست؛ بیشتر تحت تأثیر است و گاه با برخی کوشش ها تلاش می کند با اندازه وسع خود، مسائل مردم را حل کند. در توجه به مردم و رعایت حال آنها به خوبی قصه پیش می رود: پیشنهاد تبلیغ برای برند یک را نمی پذیرد و از حضور در سینما به جهت آنکه مردم مجبور به پرداخت پول برای دیدن آن می شوند، می گریزد و پیشنهاد را رد می کند ولی کنش فعال اجتماعی را سامان نمی دهد. گویی «تختی» توکلی حتی خود را برای عقب می اندازد و سرانجام به خاطر یک نفر ازدواج می کند. این حد افراطی از تأکید بر مردم داری، از تختی قهرمانی ساخته است که به مرور با فشارهای حکومت در اثر موضع گیری های سیاسی و اجتماعی تختی، علاوه بر انفعال دارای نوعی افسردگی هم می شود و اینجاست که فیلم خالی از می شود که تاروپود قهرمانی و پهلوانی است. 🔹«تختی» فیلمی ناظر بر یک چهره ملی است و در این روایت زندگی کوشش می کند تا یک درام برای ما خلق کند اما آنچه بیش از این درام دیده می شود، قدرت بازسازی و مستندنمایی است و همین امر برخی ویژگی های طرح درست قصه را از فیلم گرفته است. در طول فیلم بارها و بارها مشاهده می‌کنیم آدم‌هایی به تختی مراجعه می‌کنند و از او می‌خواهند و او از جایی به آن‌ها پول می‌رساند. بعد گفتار متن فیلم همین نکته را که قبلا دیده‌ایم دوباره شرح می‌دهد و محکم‌کاری می‌کند و بعد باز برای محکم‌تر کردن دوباره شخصیت‌های فرعی همین نکته را به تختی متذکر می‌شوند و چندباره توضیح می‌دهند که تو نباید تا این حد به دیگران کمک کنی و تختی واکنشی ندارد جز و تکراری و ذکر شعارهایی در این زمینه که من بدون مردم و چنین و چنان. فیلم از نقطه شروع تا نقطه پایان با صرف اطلاعاتی ویکی‌پدیایی فرازهای مختلف زندگی تختی را که اکثرا از آن مطلع هم هستیم با مصرف جملات نمایش می‌دهد. 🔹اشکال اما فقط از فیلم‌نامه است؟اما باز گردیم به نکته ابتدایی؛ چرا برای فیلمساز ما که چگونه زیستن تختی از چگونه مردن تختی مهم تر است؛ ابتدا و انتهای فیلم با بازسازی صحنه خودکشی تختی است؟ تختی پهلوان، روزهای آخر عمر را، در ، دور از کشتی و به‌دوراز مردم سپری کرد و مرگش با همه راز و رمزهایش؛ طعم تلخی برای همه ایرانیان دارد. اما آیا این تصویرپردازی از تختی ناخودآگاه فیلمساز را به سوی برگزیدن این سناریو از میان سناریوهای مختلف مرگ تختی نمی کشاند؟ از قهرمان افسرده ای که در برابر انتظارات مردم کم آورده است؛ جزیی انتظار است؟ تختی توکلی باید خودکشی کند اما شاید تختی قهرمان المپیک فراتر از تحلیل هایی که می گوید به واسطه زندگی شخصی و قهرمانی اش افسرده شده است؛ مرگ را مرحله مهمی از زیستن بداند. چگونه مُردن خیلی کم اهمیت تر از چگونه زیستن نیست. توکلی، به‌عمد از دخیل کردن شخصی خود در مورد سال‌های پایانی زندگی تختی و مرگ او دور می‌مانند و به همین دلیل، فیلم شبیه یک وقایع‌نگاری محض می‌شود نه یک فیلمی که تعریف می‌کند. مخاطب در جستجوی است که اگر تختی خودکشی کرد چرا و اگر کشته شد چرا؟ ولی فیلمساز با همان جمله معروف مسیر زندگی تختی است نه پایان آن؛ از آن به راحتی می کند. ✍ پژوهشگر مرکز رشد دانشگاه امام صادق علیه‌السلام ➖➖➖➖➖ ✔️ مرکز رشد دانشگاه امام صادق (علیه السلام) 🌐 سروش ↙️ ✅ sapp.ir/Rushdisu 🌐 ایتا ↙️ ✅ eitaa.com/Rushdisu 🌐 بله ↙️ ✅ ble.im/Rushdisu
📄 نقدی کوتاه بر فیلم «شبی که ماه کامل شد» 🔶 عاشقانه تراژیک اما زنانه... 🔹چهارمین اثر نرگس در قامت ، فیلم خوبی نیست. حداقل به اندازه ای که برنده ۷ سیمرغ جشنواره در بخش های اصلی شود و جایزه بهترین فیلم جشنواره را از آن خود کند؛ . نفس انتخاب « » و کاری به غایت دشوار با جغرافیای خاص منطقه سیستان و بلوچستان است؛ اما برای فیلم خوب شدن مسیر را کامل طی نکرده است. عاشقانه ای که در دنیای خشونت های افراطی به مرور رنگ می بازد. 🔹فیلم با عاشقانه ای و با مکث هایی متأسفانه عمدتا و آغاز می شود. عبدالحمید، پسر جوان و فروشنده بلوچی که در مغازه عاشق دختری به نام فائزه می شود. فیلم بدون وجه دراماتیک، در نیمه اول عاشقانه این دو است؛ گرچه تلاش دارد در پیرنگ های قصه، زمینه های بروز را آماده کند، اما طولانی شدن بیش از حد آن، را به معنای واقعی کلمه می دهد. نیمه دوم فیلم است؛ روایت از گروه عبدالمالک ریگی در جنوب شرق کشور. جایی متوجه می شویم عبدالمالک برادر عبدالحمید است. دوربین فیلمساز بعد از نشان دادن جغرافیای زیبای بلوچستان، به پاکستان می رود تا از نزدیک ما را با وجوه ضد انسانی و خشونت آمیز این گروه تکفیری آشنا کند. 🔹فیلم روایت زنانه ریشه ها و عملکرد این گروه تکفیری است؛ روایت قصه ای واقعی که آبیار به جهت علاقه ذاتی خود که در فیلم های گذشته نشان داده است؛ از منظر زنانه به نگریسته است. حُسن این انتخاب، و بیان قصه است؛ اما ایراد بزرگش آن است که فیلم به ، منفعل و احساسی است تا ؛ انسان پرور و خالق قهرمان. نرگس آبیار، از به رسیده است؛ پس احتمالا باید بداند که وجه مشترک ادبیات و سینما به عنوان دو مدیوم هنری آن است که باید «انسان» بسازد و با خلق شخصیت قهرمانی، برای ما از واقعیت به پُل بزند. اتفاقی که به هیچ وجه نمی افتد. 🔹بهترین فیلم جشنواره سی و هفتم، روایت تطور شخصیت عبدالحمید شاعر و عاشق پیشه به یک تکفیری ضد انسان است؛ در این راه می خواهد وجوه انسانی این تکفیری را برایمان نمایان کند تا با نگاه واقع بینانه ای این جانورهای آدم نما را بشناسیم. پسری که تحمل دیدن کشته شدن یک را ندارد؛ در انتها به راحتی سر انسان می برد. اما این تطور شخصیت و روایت آن از منظر همسرش فائزه؛ فیلم را موضع محض قرار می دهد. قهرمان ملی این قصه کیست؟ فائزه زن منفعل و نیمه خنگ یا پلیس امنیتی محتاط و منفعل؟ آنچه فیلم نمایان می کند بیشتر هنرمندی خانواده از مردمان است که همه به گروه های تکفیری پیوسته اند جز یک نفر که آن یک نفر هم در نهایت در «شبی که ماه کامل است» نشان می دهد یک تکفیری دو آتیشه است. 👇👇 👆👆
👇👇 👆👆 🔹«ایران مظلومِ مقتدر»؛ تصویر ملی ما از کشورمان در مواجهه با است. روایت زنانه آبیار در این فیلم، تنها نمایانگر وجه مظلومیت و مردم ایران در برابر تروریسم است؛ اما اثری از اقتدار و کنش گری نیست؛ این حرف لزوما به این معنا نیست که باید یک پلیس امنیتی فوق فعال داشته باشیم؛ به این معناست که حداقل روزنه ای از شورش علیه این خشونت دیده شود؛ اتفاقی که رقم نمی خورد. خشونت می شود و فیلمساز با به تصویر کشیدن عریان صحنه سر بریدن این جانوران (آن هم در سر سفره غذا)، اوج در ترسیم خشونت را نمایان می کند. دیدگاهی که در فیلم ارائه می شود، تصویری منفعل و مظلوم با چاشنی زنانه و البته بی خطر از ایران است که البته در برخی جریان های فکری و سیاسی طرفدار زیاد دارد. 🔹دوربین روی دست و لرزان به خصوص در فضاهای بسته، مخاطب را دچار می کند؛ دوربینی که می خواهد به گونه ای کند و فضا را به ما معرفی کند، بیشتر ما را گیج می کند. فیلم به شدت طولانی و خسته کننده است؛ به راحتی می شود حدود ۴۵ دقیقه از این فیلم را حذف کرد و اتفاقی برای قصه اصلی نیفتد. تمرکز زیاد بر ترسیم فضاهای گوناگون در پاکستان واستان سیستان و بلوچستان، در برخی سکانس ها به قدری زیاد است که آدمی را به یاد مستندهای معرفی مناطق ایران می اندازد. 🔹بازی های سه بازیگر اصلی فیلم نسبتاخوب است؛ البته نه به اندازه ای که هر سه برنده سیمرغ جشنواره امسال شوند. فیلم، بر میزان فاجعه بودن فیلم می افزاید. عشق در شبی که ماه کامل شد، قربانی تکفیر و سیاست می شود. در این پایان بندی آنچه پیش از این اشاره شد تأیید می شود. فائزه قربانی عاشق پیشه سه سال پیش خود می شود. پلان کشته شدن فائزه توسط عبدالحمید، انزجار و تلخی مخاطب را اضافه می کند. سه فرزند فائزه رها در کنار جاده همراه با مادربزرگ شان چشم به راه تقدیر بهتر آینده اند چرا که فیلمساز کنش فعالی برای آینده متصور نیست. پایان بندی که نه همدلی ما را بر می انگیزد و نه احساسات ما را با خود درگیر می کند. شخصیت اصلی فیلم که مخاطب در نیمه ابتدایی با او هم ذات پنداری می کرده است؛ کم کم نفر دوم گروه تروریستی عبدالمالک ریگی می شود و این پیامد خطرناکی دارد. ✍ پژوهشگر مرکز رشد دانشگاه امام صادق علیه السلام ➖➖➖➖➖ ✔️ مرکز رشد دانشگاه امام صادق (علیه السلام) 🌐 سروش ↙️ ✅ sapp.ir/Rushdisu 🌐 ایتا ↙️ ✅ eitaa.com/Rushdisu 🌐 بله ↙️ ✅ ble.im/Rushdisu